تیزبینی
معنی کلمه تیزبینی در فرهنگ عمید
۲. کنجکاوی
معنی کلمه تیزبینی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه تیزبینی
حمالان کوه و قار و حلم و سباحان دریای عمل و علم، هستی هر دو عالم در باخته و با سرمایه نیستی ساخته، سفر آخرت را رای زده و حطام دنیا را پشت پای، علم بی نیازی بر فلک افراشته وحدقه تیزبینی بر سماک گماشته.
ابوالعلاء شیرازی یا ابوالعلاء فارسی از پزشکان نامآور قرن چهارم هجری و اهل شیراز بود. ابوالعلاء همراه با مجوسی اهوازی و ابن مندویه اصفهانی از شاگردان ابوماهر فارسی بود. او در زمان عضدالدوله امیر آل بویه سپاهیان را معالجه میکرد و در یکی از لشکرکشیها که بیماری تبنوبه (مالاریا) بیداد میکرد بر حسب اتفاق به تأثیر مواد آرسنیکی در درمان تبنوبه پی برد و اولین کسی است که در اثر تیزبینی و دقت و تکیه بر عمل متجاوز از هزار سال قبل این دارو را برای درمان مالاریا به کار بردهاست. در کتابخانه مدرسه نواب مشهد کتابی در طب به نام بیان و تبیین نوشتهٔ فردی به نام ابوالعلاء بن زهر که معاصر سلطان الدوله بویهی بود، موجود است که احتمال میرود اثر همین دانشمند باشد. او در سال ۳۸۰ هجری قمری درگذشت.
سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو تیزبینی پاکدستی رهبری عمخوار کو
این فسانه از بهر آن گفتم تا بدانی که حاسهٔ بصر با آنک در ادراکِ اعیان اشیا سلیمترِ حواست از مواقعِ غلط ایمن نیست حاسهٔ بصیرت که از حواسِّ باطن در پسِ حجابهایِ اوهام و خیالات می نگرد، از مواردِ صواب و خطا چگونه خالی تواند بود؟ میباید که بصرفِ اندیشهٔ ژرف درین کار نگه کنی و بیتأمّل و تثبّت قدم در راهِ این عزیمت ننهی که آفریدگار، جَلَّ وَ عَلَا، با آنک از جملهٔ جواهرِ حیوانات جوهرِ آدمی را مطهّرتر آفریدست و بهرهٔ دانائی و تیزبینی و هوشمندی، ایشان را بیشتر داده و بهریک ستارهٔ از ستارگانِ علوی و سفلی نگهبان احوال کرده تا همچنانک دایگان طفل را پرورند، او را در حضانهٔ تربیت میدارد و میپرورد و هر یک را فرشتهٔ او عالمِ قدسِ ملکوت آموزگار گردانیده و لوحِ تفهیم و تعلیم در پیش نهاده، چنانک در صفتِ بهترینِ موجودات میآید، عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوَی ذُو مِرَّهٍٔ فَاستَوَی ، و لیکن چون از پی هوی قدمی فرا نهند، اسیرِ ما دیوان شوند و مسخّر و مقهورِ ما گردند، پس ما که سرشت گوهر از دودِ تیرهٔ مظلم و جهلِ مرکّب داریم، اگر زمامِ دل بدستِ هوی دهیم و دست از تفکّر و تأنّی باز داریم، چه حال باشد و با آدمی که این همه عدّت و آلت دارد و بچندین خصال متّصفست، چگونه برآئیم؟ اَخُو الظَّلمَاءِ اَعشَی بِاللَّیلِ، میترسم که ازین مهتری و برتری جستن شما را بتری افتد، چنانک آن مردِ مهمان با خانه خدای گفت. گاوپای پرسید که چگونه بود آن داستان؟
تیزبینی تو دقایق باز جوی چونکه جستی با خلیفه بازگوی
دادمه گفت : شنیدم که مردی در مکتبِ عُلِّمنَا مَنطَقَ الطَّیرِ، زبانِ مرغان آموخته بود و زقّهٔ طوطیانِ سراچهٔ عرشی و طاوسانِ باغچهٔ قدسی خورده با هدهدی آشنایی داشت. روزی میگذشت، هدهد را بر سرِ دیواری نشسته دید. گفت: ای هدهد! اینجا که نشستهای ، گوش به خود دار و متیقّظ باش که اینجا کمینگاهِ یغماییانِ قضاست؛ تیرِ آفت را از قبضهٔ حوادث اینجا گشاد دهند، کاروانِ ضعاف الطیّر بدین مقام به حکمِ اختیار آیند و به احتراز گذرند. هدهد گفت: درین حوالی کودکی به طمعِ صیدِ من دام مینهد و من تماشایِ او میکنم که روزگار بیهوده میگذراند و رنجی نامفید میبرد. نیکمرد گفت: «بر من همین است که گفتم» و برفت. چون بازآمد هدهد را در دستِ آن طفل اسیر یافت. گفت: تو نه بر دام نهادنِ آن طفل و تضییعِ روزگارِ او میخندیدی؟ و چون دانه برابر بود و دام آشکارا ، به چه موجب درافتادی ؟ گفت : نشنیدهای؟ اَلهُدهُدُ اِذَا نَقَرَ الاَرضَ یَعرِفُ مِنَ المَسَافَهِ مَا بَینَهُ وَ بَینَ المَاءِ وَ لَا یُبصِرُ شِعیَرهَ الفَخِّ لِیَنفُذَ مَا هُوَ فِی مَشِیئَهِ اللهِ تَعَالَی مَنَ القَضَاءِ وَ القَدَرِ. پوشیده نیست که هوایِ مرد، جمالِ مصلحت را از دیدهٔ خرد پوشیده دارد و گردونِ گردان از سمتِ مرادِ هرک بگردید، سمتِ نقصان به حوالیِ احوال او راه یافت. من پرّهٔ قبای ملمّع چست کرده بودم و کلاهِ مرصّع کژ نهاده و به پرِ چابکی و دانش میپریدم و بر هشیاری و تیزبینیِ خویش اعتماد داشتم؛ خود دانه بهانه شد و مرا در دام کشید و بدانک چون در ازل قلمِ ارادت رانده باشند و رقمِ حدوث برکشیده، مرغانِ شاخسارِ ملکوت را از آشیانهٔ عصمت درآرند و بستهٔ دامِ بهانه گردانند و آدمِ صفّی که آیینهٔ دل چنان صافی داشت که در عالمِ شهادت از نقشِ الواحِ غیب حکایت کردی و با ملأاعلی به علمِ خویش تفاضل نمودی، دانهٔ گندم دیده بود و دامافگنی چون ابلیس شناخته و وصیّتِ لَاتَقرَبَا هذِهِ الشَّجَرَهَ شنیده ، پای بستِ خدعت و غرورِ نفس چرا آمد؟
ملا علی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامهٔ اعتراضآمیز او به شاه، سند زندهٔ تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیدهٔ سیاسی او را بر همگان روشن میسازد.