تیردان

معنی کلمه تیردان در لغت نامه دهخدا

تیردان. ( اِ مرکب ) قندیل و ترکش. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ترکش. تیرکش. ( ناظم الاطباء ). جعبه. ترکش. کنانه. شکا. شغا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر
گر روز کینه دست برد سوی تیردان.فرخی.قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی
تیری برون نمی رود از تیردان ما.طغرا ( از آنندراج ).رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیردان در فرهنگ عمید

= ترکش

معنی کلمه تیردان در فرهنگ فارسی

( اسم ) جای تیر ترکش تیرکش .

معنی کلمه تیردان در فرهنگستان زبان و ادب

{quiver} [ورزش] محفظه ای برای نگهداری تیرها

معنی کلمه تیردان در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ترکش

جملاتی از کاربرد کلمه تیردان

به سختی چون دل کافر کمانی پر از الماس پرّان تیردانی
کرد اندیشۀ جگر در دل تیر چون پی ز تیردان برداشت
«کلنگ » از تیردان مه «فامشید» است بفرشیم «دساتیر جی افرام »
آثار به‌دست‌آمده در حفاری‌های صورت گرفته در اردبیل، نشان از حیات در دوره مفرغ را به اثبات می‌رساند. آثار به‌دست‌آمده شامل شمشیرهای مسی، خنجرهای مختلف، تیر و سرنیزه، حلقه برای گرفتن زه کمان و تیردان‌های مسی، از نوع تبری که در لرستان پیدا شده و باستان‌شناسان، تاریخ آن را قریب سه‌هزار سال قبل از میلاد معین کرده‌اند، در ناحیه اردبیل نیز پیداشده‌است؛ چون این اشیا از مفرغ‌های به‌دست آمده لرستان ساده‌ترند، این امر قدمت اردبیل را فراتر هم می‌برد. باستان‌شناسان در یکی از گورها تعدادی مهره عقیق، لاجورد، شیشه، یک دکمه طلا و سفال به دست آورده‌اند.
بسازدند بزوبین و تیرشان ایدون که جسم و تنشان شد تیردان و زوبین دان
بگفت ببر بیان آورند و تیر وکمان کشید موزه و آویخت تیردان رستم
کمانور که با تیر پیش تو آمد به بالا کمان و بدل تیردان شد
از تیردان بنصرة حق برکشیده تیر و آنگه تن مبارز مخاف خود کرده تیردان
چو دل جستی از تن سنان یافتی پر از ناوک تیردان یافتی
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر گر روز کینه دست برد سوی تیردان
بر باد شود کنون به رویت کاین تیر به تیردان رسیده‌ست