تیر کردن

معنی کلمه تیر کردن در لغت نامه دهخدا

تیر کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ؛وادار کردن کسی به کاری. تحریک کردن.

معنی کلمه تیر کردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - نشان کردن ، هدف قرار دادن . ۲ - کسی را تحریک کردن ، به کاری واداشتن .

معنی کلمه تیر کردن در فرهنگ فارسی

در تداول وادار کردن کسی بکاری

معنی کلمه تیر کردن در ویکی واژه

نشان کردن، هدف قرار دادن.
کسی را تحریک کردن، به کاری واداشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تیر کردن

با صف مژگان نظربازی نه کار هر کس است دیده را آماجگاه تیر کردن مشکل است
چو شب روز شد انجمن شد سپاه بران تیر کردند هر کس نگاه
تو دانی بدسگالان را نشان تیر کردن دل تو دانی دشمنان را تن بکردار کمان کردن
آه از درد گران بی خواست می خیزد ز دل در کمان سخت حفظ تیر کردن مشکل است
همه عزم کمان و تیر کردند شکار آهو و نخجیر کردند
شد ز انگشت اشارت ماه نو پا در رکاب سینه را آماجگاه تیر کردن مشکل است
کمان ابرو و مژگان تیر کردند زدند بر جان فایز چون هزاره