تکافو

معنی کلمه تکافو در لغت نامه دهخدا

تکافؤ. [ ت َ ف ُءْ ]( ع مص ) با یکدیگر برابر برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برابر شدن و برابر ایستادن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). با همدیگر برابر شدن. ( غیاث اللغات )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): والمسلمین تتکافاء دماؤهم ؛ ای تتساوی فی الدیة و القصاص لافضل لشریف علی وضیع. || منهزم شدن قوم. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) نزد علمای فن بدیع عبارت است از صنعت طباق. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). جمع بین ضدین یا اضداد و آن یکی از صنایع معنوی است در کلام که طباق و مطابقه و تضاد نیز خوانند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تضاد و طباق و متضاد شود.

معنی کلمه تکافو در فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم برابر شدن . ۲ - بس بودن .

معنی کلمه تکافو در فرهنگ عمید

۱. با هم برابر شدن، برابر ایستادن، مساوی شدن.
۲. بس شدن.

معنی کلمه تکافو در فرهنگ فارسی

باهم برابرشدن، برابرایستادن، مساوی شدن، بس
۱ - ( مصدر ) برابر شدن همتا گردیدن مساوی شدن . ۲ - پس شدن کافی بودن . ۳ -( اسم ) برابری همتایی . ۴ - بسندگی .

معنی کلمه تکافو در ویکی واژه

با هم برابر شدن.
بس بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه تکافو

چرا که این روش از بهترین عادات و تمام ترین خوشبختی هاست. نیز این که باقیمانده ی زندگانی گرامی تر از آن است که جز در تلافی ایام گذشته بگذرد و بقیه ی این عمر کوتاه هرگز تکافوی مؤاخذه ی این و آن را به تقصیراتشان نمی کند. خدایش خیر دهاد که چه نیکو سروده است:
داروهای دنیا پاسخگوی سمومش نیست و نسیم دنیاوی باد سمومش را تکافو نکند. بدترین مصائب آن است که از جائی آید که انتظار نمی رود.
وجود دو شهر صنعتی کاسپین یک و کاسپین دو و نزدیکی این مناطق صنعتی به مرکز کشور (تهران و کرج)، باعث استقبال بینظیر صاحبان صنایع و شرکتهای بزرگی شده و کارخانجات عظیمی در این دوشهر صنعتی شروع به کار نموده اند. همین امر و عدم تکافوی نیروی کار بومی، باعث جذب نیروی کار قابل توجهی نیز شده به نحوی که در بسیاری از کارخانجات این شهر، نیروهای بومی از شهرهای مجاور مشغول به کار می باشند. همچنین علاوهبر مردان، بانوان بسیاری نیز از ظرفیتهای خالی مشاغل استفاده نموده و در این دو شهر صنعتی مشغول به کار شده اند.
در الفهرست ابن ندیم از فردی به نام ابوحفص حداد ذکر شده که از متعزله بوده و کتابی با عنوان الجاروف فی تکافو الادله نوشته‌است و در الرجال کشی روایتی از قول یونس بن الرحمن قمی، از او آمده‌است ولی سید مرتضی این نسبت را مردود می‌شمارد. این شخص احتمالا غیر از ابوحفض حداد -صوفی معروف- است و در هیچ یک از کتب تذکره و طبقات صوفیه به معتزلی بودن او اشاره نکرده‌اند و هیچ نوشته‌ای به او نسبت ندادند و گفته‌های او چیزی غیر از معتزلی بودن وی را نمایان می‌سازد.