تپاک. [ ت َ ] ( اِ ) تپ. تپیدن. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بمعنی تپ است که اضطراب و بیقراری باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). اضطراب و بی قراری و بی آرامی. ( ناظم الاطباء ) : بیا ساقی آن شیره جان بیار همان حاصل عمر دهقان بیار همان خون جوشیده در بار تاک که از تن برد رنج و از دل تپاک.فخرالدین گرگانی ( از فرهنگ جهانگیری ).