تون تاب
معنی کلمه تون تاب در فرهنگ معین
معنی کلمه تون تاب در فرهنگ عمید
معنی کلمه تون تاب در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که در گلخن حمام آتش افروزد گلخن تاب آتش انداز .
معنی کلمه تون تاب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تون تاب
عاقبت صورت این حال بر رأی خسرو حسن که صاحب آن ملک بود عرضه کردند و اوخود جویای بهانه بود که پرده مستوری باز کند و پرده معشوقی ساز، عزم تماشا جزم کرد و مرکب کبریا برنشست، همه جا قطع مسالک میکرد و سیر ممالک مینمود تا بسرحد سماوات رسید، عکسی از نور جبینش در مهر برین افتاد که خسرو سیارگان شد و مهتر ستارگان. سایر نجوم را نیز از یمن قدوم پرتو نوری و جلوه ظهوری بخشیده، از عوالم فلکی بممالک عنصری توجه کرد و عشق مفتون تاب جدائی نیاورده شتابان در موکب جلالش میراند و این بیت بر حسب حال میخواند:
بیستون تاب دم تیشهٔ فرهاد نداشت عشق را بین که از آن کوه گران شد کمری
حمای سلاطین و شیپور شب را بهم برزند بوق تون تاب مفلس