توغل

معنی کلمه توغل در لغت نامه دهخدا

توغل. [ ت َ وَغ ْ غ ُ ] ( ع مص ) دوردرشدن در زمین. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). و همچنین در علم. ( از اقرب الموارد ). در صراح نوشته که به معنی دور در شدن و رفتن ؛ یعنی در کاری به مرتبه کمال رسیدن و مشق کامل داشتن. ( غیاث اللغات ). دررفتن در شهرها و در علم دور در شدن در آن و مبالغه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دور شدن و آمدن و رفتن و دررفتن در شهرها و در علم. ( آنندراج ).

معنی کلمه توغل در فرهنگ معین

(تَ وَ غُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دور رفتن . ۲ - فرو رفتن در امری . ۳ - مبالغه کردن .

معنی کلمه توغل در فرهنگ عمید

۱. فرورفتن در امری.
۲. مبالغه کردن.
۳. تعمق و مطالعۀ بسیار در علم.

معنی کلمه توغل در فرهنگ فارسی

واردشدن درشهری ودوررفتن در آن، فرورفتن درامری
دور شدن در زمین . و همچنین در علم . در صراح نوشته که به معنی دو در شدن و رفتن یعنی در کاری به مرتبه کمال رسیدن و مشق کامل داشتن .

معنی کلمه توغل در ویکی واژه

دور رفتن.
فرو رفتن در ام
مبالغه کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه توغل

جمهور ائمه سیر آنند که قراخان قهرمانی بدسیر و شهریاری مقتدر بود و در جحد حق و جهل مطلق چندان توغل مینمود که هیچ آفریده را در عهد او مجال اقرار توحید و خیال تقدیس و تمجید ممکن نمیشد و در کبر و جلال و کفر و ضلال بجائی رسید که گفتی استاد ضحاک است و شداد اتراک.