توشما
جملاتی از کاربرد کلمه توشما
گوشمال از توشمالش خورده خوانسالار چرخ هر که اندر جنب خوان نعمتش گسترده خوان
در باب شقاقی که آقاجانی خانه بگرمرود تعیین شده و میرزا فتاح را در تبریز نگاهداشته و توشمالان را استقلال داده از جهانگیر خان عرض رضامندی نموده، بسیار بسیار خورسند و مشعوف شدیم و از این قرار بحمدالله کار بلوکات وایلات نقص و عیبی ندارد.
گردد از افراط مالامال نعمت صد جهان توشمالت بهر یک مهمان چو آرد ماحضر
احمدوک یا اولاد احمدبیگ یکی از طایفههای ایل چگنی است. این طایفه ساکن بخشهای مرکزی و ویسیان از توابع شهرستان چگنی، شهرستانهای خرمآباد، بروجرد(حاتمی، حاتموند، قلعه حاتم)، دورود، سلسله، کوهدشت، معمولان و … از توابع استان لرستان و شهرستانهای اندیمشک و شوش از توابع استان خوزستان میباشند. این طایفه از نسل احمدبیگ فرزند امیر فولاد(؟) از صاحب منصبان لرستان و ایل چگنی در عصر صفویه هستند. خوانین و توشمالان طایفه اولاد احمدبیگ در ابتدای دوران قاجاریه تا روی کار آمدن رضاشاه پهلوی، ضابط و زعیم اکثریت ایل چگنی ساکن استان لرستان بودند.
فجعل اللَّه تعالی هذا لرسوله (ص) یقسمه فی المواضع الّتی امر بها. «و الدّولة» و الدّولة لغتان عند بعض اهل اللغة و فرّق بینهما قوم فقالوا: الدّولة بفتح الدال: المرّة الواحدة من استیلاء و غلبة. و الدّولة بضمّ الدّال نقلة النّعمة من قوم الی قوم، و قیل: الدّولة بالفتح فی الحرب و الدّوله بالضّم فی المال و قرأ ابو جعفر: کی لا تکون بالتاء «دولة» بالرّفع علی اسم کان، فجعل الکینونة بمعنی الوقوع، یعنی: کی لا تقع «دولة» و حینئذ لا تحتاج الی الخبر. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ای ما اعطاکم من الفیء و الغنیمة فخذوه وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ من الغلول و غیره فَانْتَهُوا و هذا نازل فی اموال الفیء و هو عامّ فی کلّ ما امر به النبی (ص) و نهی عنه. روی عن عبد اللَّه بن مسعود رضی اللَّه عنه قال لعن اللَّه الواشمات و المستوشمات و المشمصات للحسن المغیرات خلق اللَّه. فبلغ ذلک امرأة من بنی اسد یقال لها: امّ یعقوب، فجاءت فقالت: انّه قد بلغنی انّک قلت کیت و کیت. فقال: و مالی لا العن من لعن رسول اللَّه (ص) و من هو فی کتاب اللَّه، فقالت: لقد قرأت ما بین اللوحتین فما وجدت فیه ما تقول، قال: لئن کنت قرأته لقد وجدته. اما قرأت ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا قالت بلی. قال: فانّه قد نهی عنه. قال اهل اللغة: الوشم: ما یوشم به الید من نور او نیل، یقال وشمت الجاریة و استوشمت و المشمّصة هی الّتی تنتف شعرها و کذلک قرأ ابن عباس هذه الآیة للنّهی عن الدّباء و الختم و النّقر و المزفت. و روی عن النبی (ص) قال: انّ القرآن صعب عسر علی من کرهه، متیسّر علی من تبعه و حدیثی صعب مستصعب و هو الحکمة فمن استمسک بحدیثی و حفظه کان مع القرآن، و من تهاون بالقرآن و بحدیثی خسر الدّنیا و الآخرة و امرتم ان تأخذوا بقولی و تتّبعوا سنّتی، فمن رضی بقولی فقد رضی بالقرآن، و من استهزأ بقولی فقد استهزأ بالقران.