ته کشیدن

معنی کلمه ته کشیدن در لغت نامه دهخدا

ته کشیدن. [ ت َه ْ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) تمام شدن. به پایان آمدن. سپری شدن. به آخر رسیدن چیزی چون حبوب و اثمار و بقول و مانند آن. انجامیدن. بیش نماندن. به بن انجامیدن : ته کشیدن چیزی ؛ صرف شدن همه آن. به آخر رسیدن و تمام شدن آن بصرف. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ته کشیدن در فرهنگ معین

(تَ. کَ دَ ) (مص ل . ) تمام شدن ، به پایان رسیدن .

معنی کلمه ته کشیدن در فرهنگ فارسی

تمام شدن به پایان آمدن

معنی کلمه ته کشیدن در ویکی واژه

تمام شدن، به پایان رسیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه ته کشیدن

به صحرا یکی هفته ناکاسته کشیدند لشکر همی خواسته
غم گذشته کشیدن بود محال مجاز غم نیامده بردن بود مجاز محال
گل می کند پیاله کشی از بهار رنگ پیمانه را نهفته کشیدن چه فایده؟
در رشته کشیدند دگرها گهر جان ما این عرق از جبهه فشاندیم و گذشتیم
آهی بکش اسیر که طوفان گریه است عقد گهر ز رشته کشیدن شود درست
مانند دو گوهر، بیکی رشته کشیدند؛ در مجلس عقد آمده چون هرمس و والیس