تنگان
معنی کلمه تنگان در فرهنگ عمید
معنی کلمه تنگان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تنگان در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تنگان
گهر ز جزع یمانی چکاند بارابار شکر ز لعل بدخشی فشاند تنگانگ
زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی
طمع از چشم تنگان، دانه ام آب حیا دارد من لب تشنه، گرد چشمه ی غربال می گردم
ور نعمت و مال چشم تنگان گیرند عشاق جمال خوب رنگان گیرند
آن شد ای پای رفتنگان! که شما دست با کام در کمر فگنید
نظرش دلگشای دلتنگان گذرش بوسه گاه سرهنگان
دهان تنگان به لب های شکرخا نداده در دهان لوزینه را جا
هر کرا نیست سر موزه فراخ چون من و تو بود از دلتنگان
این آبادی در دهستان درختنگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، خالی از سکنه دائم بودهاست.
سپه برنشاند و بنه برنهاد وزان کشتنگان کرد بسیار یاد
پر کدو دانه گردد ار بنهی کپه بر کون او چو با تنگان