تنگاب

معنی کلمه تنگاب در لغت نامه دهخدا

تنگاب. [ ت َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پایاب و کم عمق. ( ناظم الاطباء ). || آبی کم مانده از گوشتی بسیار که جوشانده و پخته باشند درآن آب. که ماده آن بسیار باشد: آبگوشتی تنگ آب ؛ آبگوشتی که گوشت آن فراوان و آب آن بسیار کم باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). از: «تنگ »، بمعنی قلیل و کم و نادر + آب. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنگاب. [ ت َ] ( اِخ ) دهی از دهستان ایزه شهرستان اهواز است که 130 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
تنگاب. [ ت َ ]( اِخ ) دهی از دهستان بخش کوهک شهرستان جهرم است که 169 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

معنی کلمه تنگاب در فرهنگ عمید

۱. آبگوشت یا غذای آبدار دیگر که آب کم در آن ریخته باشند.
۲. آب کم عمق.

معنی کلمه تنگاب در فرهنگ فارسی

صفت آبگوشت یاغذای آبدارکه آب کم در آن بریزند
دهی از دهستان بخش کوهک شهرستان جهرم است .

جملاتی از کاربرد کلمه تنگاب

دو نگارکند نیز بر دیواره‌های صخره‌ای تنگاب دیده می‌شود:
۳۰ درصد از آثار تاریخی کشور و ۱۲ اثر از جمله تخت جمشید، پاسارگاد و باغهای پاسارگاد، باغ ارم، شهر تاریخی بیشاپور، تنگ چوگان، غار و مجسمه شاپور، کاخ ساسانی سروستان، قلعه دختر، کاخ اردشیر و شهر تاریخی گور و نقش برجسته‌های تنگاب به فهرست جهانی پیوسته‌اند و آثار درخشان دوران اسلامی که در نوع خود بی نظیر و گویای اوج هنر معماری این سرزمین می‌باشند از جمله مسجد نصیرالملک، مسجد جامع عتیق، مسجد وکیل و مسجد جامع نی ریز در این دیار و مهد تاریخ، فرهنگ و هنر ایران زمین قرار دارند.
جلگه فیروزآباد –که شهر در آن ساخته شده– از هر طرف در محاصره کوه‌هاست. راه اصلی ورود به جلگه، گذرگاه راهبردی تنگاب است که بر صخره بالای آن قلعه دختر (اقامتگاه اولیه اردشیر) قرار دارد. جایگاه قلعه به گونه‌ای است که علاوه بر تنگه به جاده منتهی به کاخ اردشیر و شهر نیز مشرف باشد.