تنه لش. [ ت َ ن َ / ن ِ ل َ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. ( یادداشت ایضاً ).
معنی کلمه تنه لش در فرهنگ فارسی
در تداول عامه سخت کاهل سخت عاطل و برگریزنده از کار و کسب و تحصیل ورزی . تنبل .
جملاتی از کاربرد کلمه تنه لش
ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش مکن غمزه خون ریز را بر فتنه لشکرکش مکن
بی مبارک طلعت تو ظلم خنجر میکشید بی همایون رایت تو فتنه لشگر میکشید