معنی کلمه تمهد در لغت نامه دهخدا تمهد. [ ت َ م َهَْ هَُ ] ( ع مص ) راست شدن جای. ( زوزنی ). تمکن. ( تاج المصادر بیهقی ). جای گرفتن و دست یافتن بر چیزی. ( آنندراج ). تسهل. ( اقرب الموارد ). || قادر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه تمهد در فرهنگ معین (تَ مَ هُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گسترده شدن . ۲ - آسان شدن . ۳ - توانا شدن بر چیزی .
جملاتی از کاربرد کلمه تمهد مُتَّکِئِینَ ای جالسین جلسة الملوک جلوس راحة و دعة عَلی فُرُشٍ جمع فراش و هو ما استمهد للجلوس و النوم.