تمنیت

معنی کلمه تمنیت در فرهنگ معین

(تَ نِ یَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آرزومند کردن . ۲ - مَنی خارج کردن .

معنی کلمه تمنیت در فرهنگ عمید

آرزومند گردانیدن کسی به چیزی، آرزو در دل کسی افکندن.

معنی کلمه تمنیت در ویکی واژه

آرزومند کردن.
مَنی خارج کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تمنیت

ای تا به ابد شب تمنیت آبستن روزهای مسعود
تا شید برآرد وی و آید به سر کوی فریاد برآرد که تمنیت تمنا
تا شید برآرد به سر کوه برآید فریاد برآرد که تمنیت تمنا
و بباید دانست که ضایع تر مالها آنست که ازان انتفاع نباشد و و در وجه انفاق ننشیند، و نابکارتر زنان اوست که با شوی نسازد، و بتر فرزندان آنست که از اطاعت مادر و پدر ابا نماید و همت برعقوق مقصور دارد، و لئیم تر دوستان اوست که در حال شدت و نکبت دوستی و صداقت را مهمل گذارد، و غافل تر ملوک آنست که بی گناهان ازو ترسان باشند و در حفظ ممالک و اهتمام رعایا نکوشد، و ویران تر شهرها آنست که درو امن کم اتفاق افتد. وهرچند ملک کرامت می‌فرماید و انواع تمنیت و قوت دل ارزانی می‌دارد و آن را بعهود و مواثیق موکد می‌گرداند البته مرا بنزدیک او امان نیست و درخدمت و جوار او ایمن نتوانم زیست، چه روزگار میآن ما مفارقتی افگند که مواصلت را در حوالی آن مجال نتواند بود، و در مستقبل هرگاه که اشتیاقی غالب گردد حکایت جمال تخت آرای ملک بر چهره ماه و پیکر مهر خواهم دید و اخبار سعادت او از نسیم سحری خواهم پرسید.
نسیم صبا بغداد بعد خرابها تمنیت لو کانت تمر علی قبری