تماسیح

معنی کلمه تماسیح در لغت نامه دهخدا

تماسیح. [ ت َ ] ( ع اِ ) نهنگان. این جمع تمساح است که به معنی نهنگ باشد. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). ج ِ تمساح. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) :
ابر هزبرگون و تماسیح پیل خوار
با دست اوست ، یعنی شمشیر اوست ، ای.منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 113 ).رجوع به تمساح شود.

معنی کلمه تماسیح در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تمساح .

معنی کلمه تماسیح در فرهنگ عمید

= تمساح

معنی کلمه تماسیح در ویکی واژه

جِ تمساح.

جملاتی از کاربرد کلمه تماسیح

ابر هزبرگون و تماسیح پیل‌خور با دست اوست، یعنی شمشیر اوست، ای
بعد از آن از آنجا برفتیم و به دیهی رسیدیم که آن را حیفا می‌گفتند و تا رسیدن بدین دیه در راه ریگ فراوان بود، از آن که زرگران در عجم به کار دارند و ریگ مکّی گویند، و این دیه حیفا بر لب دریاست و آنجا نخلستان و اشجار بسیار دارند. آنجا کشتی سازان بودند و آن کشتی های دریای را آنجا جودی می‌گفتند. از آنجا به دیهی دیگر رفتیم، به یک فرسنگی، که آن را کنیسه می‌گفتند، از آنجا راه از دریا بگردید، و به کوه در شد سوی مشرق و صحراها و سنگستان‌ها بود که وادی تماسیح می‌گفتند. چون فرسنگی دو برفتیم دیگر بار راه به کنار دریا افتاد و آنجا استخوان حیوانات بحری بسیار دیدیم که در میان خاک و گل معجون شده بود و همچو سنگ شده از بس موج که بر آن کوفته بود.
ماران مهره باز و تماسیح رزم ساز شیران تیغ یاز و عفاریت خشمگین