تماثل
معنی کلمه تماثل در فرهنگ معین
معنی کلمه تماثل در فرهنگ عمید
معنی کلمه تماثل در فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) مانند هم شدن همچون یکدیگر گردیدن . ۲ - ( اسم ) همانندی . جمع : تماثلات .
معنی کلمه تماثل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تماثل
وولایت را مراتب است، اعلای آن نبوت است و میوۀ نبوت امامت است، و بعد از آن دو مرتبه هر چند که تشابه و تماثل و امتناع و تجرد و اخلاص بیشتر ورزد بدان دو مرتبه ثابتتر ولایت بلندپایهتر.
متماثل رخت بود با ماه متمایل قدت بود از ناز
در عهد تو اضداد به انداد شبیهند از بسکه فکندی به میان رسم تماثل
فرب الوف لا تماثل و احدا و رب فرید قد یکون الوفا
دو طایر متماثل جناح را، در شهر یکی به قصر شهان جا، یکی به ویران داد!
و بدانک توحید حکم کردن بود به یگانگی و بدانستن که یکی است آن هم توحید بود و در لغت درآید وَحَّدْتُهُ ای صفت کردم او را به یگانگی و حقّ سُبْحَانَهُ وَتَعالی ذات او یک چیز است بخلاف چیزهاء دیگر که آنرا یکی خوانند که در عرف آنک گویند یکی است اجزای مُتَماثِل بود مجتمع چنانک شخص او را مردی خوانند و اجزاء متماثل دارد چون دست و پای و چشم و سر و جملۀ او را یک شخص خوانند حقّ سُبْحَانَهُ وَتَعالی بخلاف اینست.
سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا به خاک و باد بود افتخار آتش و آب
هم فعل تو را با قدم صدق تعلق هم کلک تو را با قلم غیب تماثل