معنی کلمه تلواسه در لغت نامه دهخدا
ویته تلواسه دیرم بوره بوین
هزاران تاسه دیرم بوره بوین.باباطاهر.و هرگاه که با صفرا آمیخته باشد [ شراب انگوری ناگواریده اندر معده ] منش گشتن و کرب ، و به پارسی کرب را تاسه و تلواسه گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
ز بس تلواسه کاندرجان من بود
تو گفتی مردنم درمان من بود.جمال الدین اشهری ( از فرهنگ جهانگیری ).|| میل به چیزی داشتن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).