تلهب

معنی کلمه تلهب در لغت نامه دهخدا

تلهب. [ ت َ ل َهَْ هَُ ] ( ع مص ) افروخته شدن و روشن گردیدن آتش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). شعله زن شدن آتش و زبانه کشیدن آتش. ( غیاث اللغات ).

معنی کلمه تلهب در فرهنگ معین

(تَ لَ هُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) زبانه کشیدن آتش .

معنی کلمه تلهب در فرهنگ عمید

افروخته شدن و زبانه کشیدن آتش.

معنی کلمه تلهب در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) زبانه زدن زبانه کشیدن بر افروختن . ۲ - ( اسم ) زبانه کشی . جمع : تلهبات .

معنی کلمه تلهب در ویکی واژه

زبانه کشیدن آتش.

جملاتی از کاربرد کلمه تلهب

از لاله‌، ریاحین گرفته دردست اقداحاً من جمره تلهب
و ان الحر لو آذاه جوع صبور فی تلهبه قنوع
و علاج این مرض و اعراض آن به رفع سبب بود، چنانکه در غضب گفتیم، و آن چنان بود که نفس را تنبیه دهد بر نقصان، و تحریک او کند به دواعی غضبی، چه هیچ مردم از غضب خالی نبود، ولیکن چون ناقص و ضعیف باشد به تحریک متواتر مانند آتش قوت گیرد و متوقد و متلهب شود و از بعضی حکما روایت کرده اند که در مخاوف و حروب شدی و نفس را در مخاطرات عظیم افگندی، و به وقت اضطراب دریا در کشتی نشستی، تا ثبات و صبر اکتساب کند و از رذیلت کسل و لواحق آن تجنب نماید، و تحریک قوت غضب که شجاعت فضیلت آن قوت است به تقدیم رساند، و مرا و خصومت با کسی که از غوایل او ایمن بود در این باب ارتکاب کند، تا نفس از طرف به وسط حرکت کند، و چون احساس کند از خویش که بدان حد نزدیک رسید باید که تجاوز نکند تا درطرف دیگر نیفتد، والله اعلم.