تلفنچی

معنی کلمه تلفنچی در لغت نامه دهخدا

تلفن چی. [ ت ِ ل ِ ف ُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی تلفن. کسی که در پشت دستگاه مرکزی تلفن نشیند و تلفنهای تقاضاکنندگان را به نقاط مختلف وصل کند. کسی که روابط تلفنی را در نقاط مختلف میان اشخاص برقرار کند. رجوع به تلفن شود.

معنی کلمه تلفنچی در فرهنگ معین

( ~. ) [ فر - تر. ] (ص نسب . ) مأمور تلفن ، آن که مسئول برقرار کردن ارتباط های تلفنی یا پاسخ گویی به تماس های تلفنی اداره یا سازمانی است .

جملاتی از کاربرد کلمه تلفنچی

از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به افراد خودی، سرزمین گرگ‌ها، شب بزرگ من، دختران تلفنچی، ۳۰ سکه و می‌خواهمت اشاره کرد.
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به فیزیک یا شیمی و دختران تلفنچی اشاره کرد.
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است، می‌توان به دختران تلفنچی، سکس، مهمانی و دروغ و شب بزرگ من اشاره کرد.
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود، شراب کهنه، کارلوس، پادشاه امپراتور، مردان پاکو، افسانه هیسپانیا و دختران تلفنچی اشاره کرد.