تقیل
معنی کلمه تقیل در فرهنگ معین
معنی کلمه تقیل در فرهنگ عمید
۲. پیروی کردن و مانندگی کردن، به پیروی کسی عملی کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه تقیل
طایفهای از بازرگانان او را بشناختند. حال بزرگی خاندان و بسطت ملک اسلاف او باز گفتند. اعیان شهر را حضور او موافق نمود و گفتند: شایسته امارت این خطه اوست، چه ذات شریف و عرق کریم دارد، و بیشک در ابواب عدل و عاطفت اقتدا و تقیل به سلف خویش فرماید، و رسوم ستوده و آثار پسندیده ایشان تازه و زنده گرداند. در حال بیعت کردند و ملکی بدین سان آسان بهدست او افتاد، و توکل وی ثمرتی بدین بزرگی حاصل آورد.
ثمّ اخبر عن حالهم فقال: فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ یعنی: ان یصبروا او یجزعوا فالنار مسکن لهم. و قیل: ان یصبروا علی آلهتهم لقوله: أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ. وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ یعنی: و ان یستقیلوا فما هن من المقالین.
و قال حسن البصری: اظعنوا الی الشام و نحن بالاثر و قال قتادة کان هذا اوّل الحشر و الحشر الثانی اذا کان آخر الزمان جاءت نار من قبل المشرق فحشرت الناس الی ارض الشام تبیت معهم حیث باتوا و تقیل معهم حیث قالوا و تأکل منهم من تخلّف و بها تقوم علیهم القیامة.
ای زده دم ز سبکروحی خویش انت والله تقیل و ثقیل
و اقتدا و تقیل این پادشاه بنده پرور-که همیشه پادشاه و بنده پرور باد- در جهانداری بمکارم خاندان مبارک بوده است، و معالی خصال ملوک اسلاف را انارالله براهینهم قبله عزایم میمون دانستست.
قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قال محمد بن کعب القرظی لما بایعت الانصار رسول اللَّه ص لیلة العقبة بمکه و هم سبعون نفسا قال عبد اللَّه بن رواحه: یا رسول اللَّه، اشترط لربک و لنفسک ما شئت فقال اشترط لربی ان تعبدوه و لا تشرکوا به شیئا و اشترط لنفسی ان تمنعونی مما تمنعون منه انفسکم. قالوا فاذا فعلنا ذلک فما ذا لنا؟ قال الجنّة قال ربح البیع لا نقیل و لا نستقیل، فنزلت هذه الایة.
چون او بازگشت استقیلا چو گرد بیامد که با شاه جوید نبرد