تقدیسی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) منسوب به تقدیس. پاک و منزه. پاکیزه و مطهر : جبرئیل آمد روح همه تقدیسی کردم آبستن چون مریم بر عیسی.منوچهری.رجوع به تقدیس شود.
معنی کلمه تقدیسی در فرهنگ فارسی
منسوب به تقدیس پاک و منزه
جملاتی از کاربرد کلمه تقدیسی
نشده همدم عیسائی و ادریسی که بیاموزد درسم و ره تقدیسی
می بده که گلشن یافت مرغکان تقدیسی سرو بن چو آصف زد زعلم ادریسی
جبرئیل آمد روح همه تقدیسی کردم آبستن، چون مریم بر عیسی