تقاوی

معنی کلمه تقاوی در لغت نامه دهخدا

تقاوی. [ ت َ ] ( ع مص ) افزون شدن شریکان. || شب گذاشتن با گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قوت دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ( اِ ) دانه که برای زرع ذخیره کنند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( ازاقرب الموارد ). || به اصطلاح عمال ، زری که به مزارعان نادار دهند برای درستی کار زراعت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زری که پیشکی به کشاورز دهند برای خریداری بزر و جز آن. ( ناظم الاطباء ) :
زر داد و تخم و گاو و تقاوی به هر زمین
وآورد پیشه ورز و دهاقین ز هر کنار.قاآنی.

معنی کلمه تقاوی در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) مساعده دادن به کارگر و زارع . ۲ - (اِمص . ) پیش پرداخت ، مساعده .

معنی کلمه تقاوی در فرهنگ عمید

پیش پرداخت دادن به کارگر یا کشاورز، پول یا بذری که مالک به زارع بدهد و بعد از برداشت محصول پس بگیرد.

معنی کلمه تقاوی در فرهنگ فارسی

پیش پرداخت دادن بکارگریاکشاورز، پول یابذری که، مالک به زارع بدهدوبعدازبرداشت محصول پس بگیرد
۱ -( مصدر ) مساعده دادن بکارگر و زارع . ۲ - ( اسم ) پیش پرداخت مساعده .

معنی کلمه تقاوی در ویکی واژه

مساعده دادن به کارگر و زار
پیش پرداخت، مساعده.

جملاتی از کاربرد کلمه تقاوی

منجمانش بی‌رنج زیج و اسطرلاب ز ارتفاع تقاویم و اختران هشیار
غرض این مرد ازین سؤال آنست که همی پرسد که چرا چو کواکب را نام برند نخست زحل را گویند آنگاه دیگران را؟ باز همی پرسد که چرا مر آن ستاره را که نخست او را نام بردند زحل نام نهادند؟ اگر همی پرسد که چرا از ستارگان نخست زحل (را) نام بردند، جوابش دادن آنست که گوییم: از بهر آنک زحل برترین ستاره‌ایست ازین هفت ستاره که مدبران عالم‌اند بتقدیر مقدر حکیم علیم سبحانه و تعالی، و بر چرخ هفتم است. از بهر این نخست مر او را نام بردند، با آنک اهل صناعت تنجیم، نخست آفتاب را ثابت کنند آنگاه ماه را‌اندر تقاویم، از بهر آنک سلطانان افلاک این دو کوکب‌اند، و سلطانیت آفتاب ببزرگی جرم و قوت و تاثیر اوست، و سلطانیت ماه بدانست که او بزمین نزدیکترست که او کوکبی است از کواکب. آنگاه از پنج ستاره باقی نخست زحل را نویسند آنگاه مشتری را و دیگر کواکب را بترتیب مکانی، از بهر آنک زحل را برترین مکانی است از مکانهاء ستارگان، (و) نیز جرم او بزرگترست از دیگر اجرام این چهار ستاره که نام (آنها) فرود ازوست.
زر داد و تخم و گاو و تقاوی به هر زمین و آورد پیشه‌ور زو دهاقین ز هر کنار
اما علم هیأت [علمی است] که شناخته شود اندرو حال اجزاء عالم علوی و سفلی و اشکال و اوضاع ایشان و نسبت ایشان با یکدیگر و مقادیر و ابعادی که میان ایشان است و حال آن حرکات که مر کواکب راست و افلاک را و تعدیل کره‌ها و قطعه‌های دائره‌ها که بدو ایں حرکات تمام میشود و مشتمل است مر این علم را کتاب مجسطی و بهترین تفسیرها و بهترین شرحهای او تفسیر نیریزی است و مجسطی شفا اما فروع این علم علم زیجهاست و علم تقاویم.