تقاطر

معنی کلمه تقاطر در لغت نامه دهخدا

تقاطر. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) گروه گروه آمدن قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیاپی شدن. ( دهار ). پیاپی گردیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پیاپی قطره چکیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). قطره قطره جاری شدن و چکیدن آب و جز آن. ( از اقرب الموارد ) : موسم تقاطر اقطار و تکاثر امطار بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 259 ). || رویاروی شدن کرانه ها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقاطر در فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) قطره قطره آمدن .

معنی کلمه تقاطر در فرهنگ عمید

۱. از پی هم آمدن.
۲. قطره قطره چکیدن آب یا مایع دیگر، چکه چکه ریختن.

معنی کلمه تقاطر در فرهنگ فارسی

ازپی هم آمدن، قطره قطره چکیدن آب یامایع دیگر
( مصدر ) قطره قطره آمدن( آب یامایع دیگر ) چکه چکه ریختن . جمع : تقاطرات .

معنی کلمه تقاطر در ویکی واژه

قطره قطره آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقاطر

آباریمون یا متقاطر در اساطیر، افرادی هستند که پایشان به عقب چرخیده است، اما با وجود این نقص قادر به دویدن با سرعت زیاد هستند.
تواتر شرر او چو مهر در کانون تقاطر بصر من چو ابر در بهمن
قلّت مایه عرق می‌کشد از طبع‌ کریم ابر هرجا تنک افتاد تقاطر دارد
ابر سخای تو در تقاطر اموال بحر نوال تو در تلاطم امواج
متقاطر شد ابر و باران گشت رونق افزای باغ و بستان گشت
و باید کسی که خمس می دهد نهایت اجتناب از منت و ایذاء و بزرگ شمردن آن بکند و نهایت فروتنی از برای سادات کند نه اینکه مانند بعضی از لئیمان روزگار که اگر گاهی، قلیلی از خمس را اخراج کنند، و به صد درشتی و ناخوشی تسلیم سید محتاجی نمایند، پندارند که او را خریده بلکه آفریده اند غافل از اینکه همه ملک و مال جهان، بلکه جمله عالمیان به طفیل وجود جد بزرگوار ایشان به وجود آمده و ارزاق کافه انام از فیض وجود آبای بزرگ ایشان در عالم، متواتر و امطار و برکات سماوات به آبروی اجداد امجاد ایشان بر کشتزار اهل زمین، متقاطر است.