تقاتل

معنی کلمه تقاتل در لغت نامه دهخدا

تقاتل. [ ت َ ت ُ ] ( مص ) اقتتال. ( زوزنی ). کارزار کردن و بهم کشتن نمودن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یکدیگر را کشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

معنی کلمه تقاتل در فرهنگ معین

(تَ تُ ) [ ع . ] (مص م . ) یکدیگر را کشتن .

معنی کلمه تقاتل در فرهنگ عمید

۱. یکدیگر را کشتن.
۲. با هم جنگ کردن، کارزار کردن.

معنی کلمه تقاتل در فرهنگ فارسی

یکدیگرراکشتن، باهم جنگ کردن
۱ -( مصدر ) یکدیگر را کشتن.۲ - جنگ کردن باهم .

معنی کلمه تقاتل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُقَاتِلُ: می جنگد
ریشه کلمه:
قتل (۱۷۰ بار)

معنی کلمه تقاتل در ویکی واژه

یکدیگر را کشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقاتل

قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ ای یقتلهم بسیوفکم و رماحکم، وَ یُخْزِهِمْ و یذلّهم بالفقر و الاسر، یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ ای ان تقاتلوهم فالظّفر لکم، و عده‌ای است که خدای تعالی مؤمنانرا داد بنصرت.
وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ مزارعهم وَ دِیارَهُمْ ای بلادهم و حصونهم وَ أَمْوالَهُمْ یعنی المواشی و الذّهب و الفضّة و الاثاث، وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها ای لم تقاتلوا علیها، قیل هی خیبر و قیل مکة و قیل فارس و الروم و قیل جمیع ما یظهر علیه المسلمون الی یوم القیمة.
وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ بالقتال، أَوَّلَ مَرَّةٍ حین قاتلوا خلفاءکم. خزاعه میگوید: چون ایشان خلاف کردند رخصت یافتید بقتال که خدای پیش از این گفته بود: لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ. میگوید: اکنون که ایشان قتال کردند رخصت یافتید قتال کنید و ازیشان مترسید. أَ تَخْشَوْنَهُمْ فلا تقاتلونهم، از ایشان می‌بترسید که با ایشان قتال نمیکنید، فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ و خدای سزاتر که از عذاب و عقوبت وی بترسید، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ مصدّقین بعذابه و ثوابه.
قال النبی (ص): «انّ الشیطان قعد لابن آدم بطرقه، فقعد له بطریق الاسلام، فقال أ تسلم و تذر دینک و دین آبائک؟! فعصاه، فأسلم. ثم قعد له بطریق الهجرة، فقال: أ تهاجر و تذر أرضک و دیارک؟ فعصاه، و هاجر. ثم قعد له بطریق الجهاد، و هو جهد النفس و المال، قال: تقاتل فتقتل، فتنکح المرأة، و یقسم المال؟! فعصاه، فجاهد.
إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً، علی امّتک یوم القیمة شاهدا لهم بعملهم و قیل شاهد الأنبیاء بالتبلیغ، وَ مُبَشِّراً، للمؤمنین، وَ نَذِیراً للکافرین. مُبَشِّراً، لمن اطاع. نَذِیراً لمن عصی. ثم رجع الی خطاب المؤمنین فقال: لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ ای تطیعوه و تنصروه و تقاتلوا معه بالسیف. العزر و التعزیر النصر مرة بعد اخری، وَ تُوَقِّرُوهُ ای تعظموه و تفخموه و تدعوه باسم الرسول و باسم النبی و هاهنا وقف تام ثم تبتدء فتقول: وَ تُسَبِّحُوهُ، هذه الهاء واحدة راجعة الی اللَّه سبحانه فی هذه الایة ای تسبّحوا اللَّه و تصلّوا له بُکْرَةً وَ أَصِیلًا بالغداة و العشی. قرأ ابن کثیر و ابو عمرو لیؤمنوا و یعزروه و یوقروه و یسبحوه بالیاء فیهن لقوله: فی قلوب المؤمنین.
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یعنی اصبح موسی من غد ذلک الیوم الّذی قتل فیه القبطی فی مدینة مصر خائفا من آل فرعون ان یأخذوه و یقتلوه یترقّب ای ینتظر ما یبلغه فی امر القتیل و هل عرف قاتله. و قیل خائفا من اللَّه یترقّب المغفرة «فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ اذ المفاجاة ای فاجاء المستغیث الامس یسأله ان یصرخه، و الاستصراخ الاستغاثة مشتق من الصّراخ، و المعنی یسأله النصرة علی قبطی آخر یقاتله قال له موسی یعنی للاسرائیلی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ ای غوی فی تدبیرک غیر رشید فی امرک تقاتل مع عجزک و قلّة انصارک.
و گفته‌اند این فتنه آنست که میان صحابه رسول افتاد از ان تفرّق و تقاتل که میان ایشان رفت از روزگار قتل عثمان تا بقتل علی (ع). روی انّ الزبیر بن العوام رای زمان قتال علی فی الجامع بالبصرة ینکث فی الارض و یقول قد کنّا حذرنا هذا. و روی حذیفة بن الیمان قال قال رسول اللَّه (ص) یکون من ناس من اصحابی اشیاء یغفرها اللَّه لهم لصحبتهم ایّای یستنّ بهم فیها ناس بعدهم یدخلهم اللَّه بها النّار.
فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ این قوم ابو بکر صدّیق است و خالد ولید، و سپاه اسلام و غازیان امّت که با اهل ردّت جنگ کردند و دین حقّ را نصرت دادند. چون ابو بکر صدّیق بقتال ایشان بیرون آمد، و لشکر جمع کرد، ساز جنگ بساخت، عمر خطاب گفت: کیف تقاتل النّاس و قد قال رسول اللَّه (ص): «امرت ان أقاتل النّاس حتی یقولوا لا اله الا اللَّه، فاذا قالوا عصموا منّی دماءهم و اموالهم الا بحقّها، و حسابهم علی اللَّه».
پاک فرو خوردشان نهنگ زمانه روی نهاده‌است سوی ما به تقاتل