تفطن
معنی کلمه تفطن در فرهنگ معین
معنی کلمه تفطن در فرهنگ عمید
معنی کلمه تفطن در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) در یافتن دانستن فطانت درک کردن . ۲ - ( اسم ) زیرکی هوشمندی . جمع : تفظنات .
معنی کلمه تفطن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تفطن
و از برای مکر، مراتب بی نهایت است و اقسام بی غایت، بعضی از آنها چندان خفائی ندارند و کسی را که اندک شعوری باشد به آن متفطن می شود ولی بعضی چنان پوشیده و پنهان است که زیرکان به آن بر نمیخورند گاهی شخصی را بر میانگیزاند که اظهار دوستی و محبت با دیگری کند و آن مسکین را غافل نموده او را هلاک سازد و زمانی آدمی را بر آن می دارد که اظهار امانت و دیانت کند تا مردم مال خود را به امانت یا شرکت یا معامله به او دهند و او صرف خود نماید و گاهی کسی را می دارد که اظهار عدالت و تقوی نماید تا مردم او را امام و پیشوای خود کنند و دین و دنیای ایشان را بر باد دهد و غیر اینها از مکر و حیله.
الملک قد تفطن فی ظله مدام والدهر قد توطن فی ذیله و فاز
ملایک را مبادی تعین بود علیا ولایت در تفطن
وراءاللبس گر داری تفطن اشارت دان بذات لاتعین
ببین از مغربالشمس از تفطن بود آن استتارش در تعین
و اما عُجْب به ورع و تقوی و صبر وشکر و شجاعت و سخاوت و غیر اینها از صفات کمالیه نفسانیه پس معالجه آن این است که متفطن شود به اینکه این صفات وقتی نافع و موجب نجات اند که عجب با آنها نباشد، و چون عجب بیاید همه آنها را باطل و ضایع و فاسد می کند.
و به این اطمینان شیطان گفت: «فبعزتک لأغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» یعنی «قسم به عزت تو که همه فرزندان آدم را گمراه خواهم نمود مگر بندگان مخلص تو را» علاوه بر اینها آنکه، این ملعون بسا باشد که تلبیس کند و راه حق و باطل را مشتبه نماید و لشکر خود را به لباس ملک ملبس سازد و آدمی را به نوعی به مهلکه افکند که متفطن به آنها نشود.