تفسیق

معنی کلمه تفسیق در لغت نامه دهخدا

تفسیق. [ ت َ ] ( ع مص ) فاسق خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). به فسق نسبت کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || ناراست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تفسیق در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) فاسق شمردن .

معنی کلمه تفسیق در فرهنگ عمید

فاسق شمردن، نسبت فسق به کسی دادن.

معنی کلمه تفسیق در فرهنگ فارسی

فاسق شمردن، نسبت فسق بکسی دادن
( مصدر ) فاسق شمردن بفسق نسبت دادن . جمع : تفسیقات .

معنی کلمه تفسیق در ویکی واژه

فاسق شمردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تفسیق

این نکتهٔ ظریف، درست علت برکشیدن دیوار ستبر تکفیر و تفسیق در برابر غروی بوده‌است. چرا که این اندیشه، حکمت را از درون حجره‌های تنگ مدرسه به پهنهٔ جامعه می‌کشاند؛ یعنی دعوتی است به عقلانیت، نه به عنوان یک مرام و روش فلسفی، بلکه در مقام یک سبک و سیاق زندگانی. حکمت، با تمام گستردگیش، در تاریخ اسلام، حاملان بسیاری را به خود دیده‌است، که حکمت دانان برجسته‌ای بوده‌اند، اما شاید اندکی را بتوان با تعریف پیش گفته، حکیم نامید.
تفسیق کردی آن که کلاهی نهاد کج با کج کلاهکان غزلخوان چگونه‌ای
اهل حدیث در اتهام تکفیر و تفسیق ابوحنیفه از هم پیشی می‌جستند. از مالک بن انس(۱۷۹هـ) پیشوای فقهای مالکیه نقل شده: «مالک بن أنس یقول إن أبا حنیفة کاد الدین ومن کاد الدین فلیس له دین: مالک بن انس می‌گفت که ابوحنیفه در دین فریبکاری می‌کند و هر کس در دین فریبکاری کند دین ندارد»(الضعفاء الکبیر العقیلی۴/۲۸۱ دارالکتب العلمیة بیروت)