تفرع
معنی کلمه تفرع در فرهنگ معین
معنی کلمه تفرع در فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) شاخه شاخه شدن شعبه شعبه گردیدن . ۲ - ( اسم ) انشعاب . جمع : تفرعات .
معنی کلمه تفرع در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تفرع
و هیجنا النفوس الی المعالی فذا نال الوصال و ذا تفرعن
این باد سحر محرم رازست مخسب هنگام تفرع و نیاز است مخسب
برآمد از تواضع، موسی خور را سر از ساحل؛ فرو رفت از تفرعن قبطیان را سر به نیلی یم
وجه چهارم: بمعنی امر، و ذلک فی قوله: ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ای امرکم اللَّه ان تدخلوها. و جمله این معانی متفرع است بر آن اصل که رب العالمین در لوح محفوظ نبشت، و مصطفی (ص) گفت: «لما قضی اللَّه الخلق کتب فی کتاب فهو عنده فوق العرش: ان رحمتی سبقت غضبی».
کینه برون از دل مردم نشد کبر و تفرعن ز جهان گم نشد
و مدعیان این محبت بسیارند، ولیکن محققان ایشان سخت اندک، بلکه از اندک اندک تر، و طاعت و تعظیم از این محبت حقیقی مفارقت نکند، و قلیل من عبادی الشکور. و محبت والدین در مرتبه ای تالی این محبت باشد، و هیچ محبت دیگر در مرتبه بدین دو محبت نرسد الا محبت معلم به نزدیک متعلم، چه آن محبت متوسط بود در مرتبه میان این دو محبت مذکور. و علت آنست که محبت اول اگرچه در نهایت شرف و جلالت بود به جهت آنکه محبوب سبب وجود و نعمی است که تابع وجود بود، و محبت دوم با آن مناسبتی دارد که پدر سبب محسوس و علت قریب باشد و لیکن معلمان که در تربیت نفوس به مثابت پدران اند در تربیت اجسام، به وجهی که متمم وجود و مبقی ذوات اند، به سبب اول مقتدی اند، و به وجهی که تربیت ایشان فرع است بر اصل وجود به پدران متشبه؛ پس محبت ایشان دون محبت اول بود و فوق محبت دوم، چه تربیت ایشان بر اصل وجود متفرع است و از تربیت آبا شریفتر، و بحقیقت معلم ربی جسمانی و أبی روحانی بود، و مرتبه او در تعظیم دون مرتبه علت اولی و فوق مرتبه آبای بشری.
دبیران چون غزالان با تبختر وزیران چون پلنگان با تفرعن
چون بر زمین خرامی، ای مرد خودستای از کبر و از تفرعن، فرعون اعظمی
برخیز و بده باده بنه ناز و تفرعن بنشین و بده بوسه بهل ناز و تدلل