تفرع

معنی کلمه تفرع در لغت نامه دهخدا

تفرع. [ ت َ ف َرْ رُ ] ( ع مص ) بر زبر چیزی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بر زور چیزی شدن. ( زوزنی ). بر بر چیزی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر سر چیزی شدن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شاخ بسیاری زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شاخ زدن. ( زوزنی ). شاخ برزدن. || بسیارشاخ شدن درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بسیار گردیدن شاخه ها. ( از اقرب الموارد ). || مهترین قومی را به زنی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). سیده قومی را بزنی خواستن. || برآمدن بر قوم و درآمدن در آنها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به شتم برآمدن بر قوم. || برتر شدن بر قوم.( از اقرب الموارد ). || بیرون آمدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دور شدن مسائل از اصل موضوع و خارج شدن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تفرع در فرهنگ معین

(تَ فَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شاخه شاخه شدن .

معنی کلمه تفرع در فرهنگ فارسی

شاخه شاخه شدن، شعبه شعبه شدن، بسیارشدن شاخه ها
۱ -( مصدر ) شاخه شاخه شدن شعبه شعبه گردیدن . ۲ - ( اسم ) انشعاب . جمع : تفرعات .

معنی کلمه تفرع در ویکی واژه

شاخه شاخه شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تفرع

و هیجنا النفوس الی المعالی فذا نال الوصال و ذا تفرعن
این باد سحر محرم رازست مخسب هنگام تفرع و نیاز است مخسب
برآمد از تواضع، موسی خور را سر از ساحل؛ فرو رفت از تفرعن قبطیان را سر به نیلی یم
وجه چهارم: بمعنی امر، و ذلک فی قوله: ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ای امرکم اللَّه ان تدخلوها. و جمله این معانی متفرع است بر آن اصل که رب العالمین در لوح محفوظ نبشت، و مصطفی (ص) گفت: «لما قضی اللَّه الخلق کتب فی کتاب فهو عنده فوق العرش: ان رحمتی سبقت غضبی».
کینه برون از دل مردم نشد کبر و تفرعن ز جهان گم نشد
و مدعیان این محبت بسیارند، ولیکن محققان ایشان سخت اندک، بلکه از اندک اندک تر، و طاعت و تعظیم از این محبت حقیقی مفارقت نکند، و قلیل من عبادی الشکور. و محبت والدین در مرتبه ای تالی این محبت باشد، و هیچ محبت دیگر در مرتبه بدین دو محبت نرسد الا محبت معلم به نزدیک متعلم، چه آن محبت متوسط بود در مرتبه میان این دو محبت مذکور. و علت آنست که محبت اول اگرچه در نهایت شرف و جلالت بود به جهت آنکه محبوب سبب وجود و نعمی است که تابع وجود بود، و محبت دوم با آن مناسبتی دارد که پدر سبب محسوس و علت قریب باشد و لیکن معلمان که در تربیت نفوس به مثابت پدران اند در تربیت اجسام، به وجهی که متمم وجود و مبقی ذوات اند، به سبب اول مقتدی اند، و به وجهی که تربیت ایشان فرع است بر اصل وجود به پدران متشبه؛ پس محبت ایشان دون محبت اول بود و فوق محبت دوم، چه تربیت ایشان بر اصل وجود متفرع است و از تربیت آبا شریفتر، و بحقیقت معلم ربی جسمانی و أبی روحانی بود، و مرتبه او در تعظیم دون مرتبه علت اولی و فوق مرتبه آبای بشری.
دبیران چون غزالان با تبختر وزیران چون پلنگان با تفرعن
چون بر زمین خرامی‌، ای مرد خودستای از کبر و از تفرعن‌، فرعون اعظمی
برخیز و بده باده بنه ناز و تفرعن بنشین و بده بوسه بهل ناز و تدلل