معنی کلمه تفتیک در لغت نامه دهخدا
قاری حقیقتی دان کردن ببر سقرلاط
تفتیک را و ماشا، هر دو شمر مجازی.نظام قاری.|| بخاری که از جوشش دیگ پدید می آید. ( ناظم الاطباء ).
تفتیک. [ ت َ ] ( ع مص ) پنبه زدن. ( منتهی الارب ) آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).