تفتیر

معنی کلمه تفتیر در لغت نامه دهخدا

تفتیر. [ ت َ ] ( ع مص ) سست گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || برانگیختن عامل بر سستی در عمل وی. ( از اقرب الموارد ). || پراکنده و پریشان گردیدن ابر، و آرمیدن و آماده شدنش به باریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تفتیر در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) سست گردانیدن .

معنی کلمه تفتیر در فرهنگ فارسی

سست گردانیدن

معنی کلمه تفتیر در ویکی واژه

سست گردانیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تفتیر

کمتری ابوالحسن یغما عرضه می دارد که فر رحمت یاران دایره ارواحم فارغ از شرماران بایره اشباح، رخت وصول در منزل افکند، و فلک نزول به ساحل کشید، از بخت خود به شکرم و از روزگار هم. هنوزم از تحمیلات تعارف مجالی نیفتاده و تکلیفات تکلف اقدامی به کار بنده زاده نداده تا عیاری از دخل و خرجش گیرم و معیاری بر اقتصاد و خرجش بندم، ولی ضنت سخت ارکان وی و منت سست بنیان منسوبان دورش گواهند که در جزو مخارج تفتیرها کرده است و با نقد مداخل توفیرها برده، جلب فواید در سلب زواید دیده و تعطیل مواید را تحصیل عواید یافته. قرضیش نه که گزاردن فرض باشد یا طلبی که اخذش محتاج عرض. بر یک سوی بلد توی باغستان کوئی گرفته، و دور از فرزندان آدم جائی و جوئی.