تغریق

معنی کلمه تغریق در لغت نامه دهخدا

تغریق. [ ت َ] ( ع مص ) غرقه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غرقه گردانیدن.( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || سخت کشیدن کمان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || کشتن ، اصله ان القابلةکانت تغرق المولود فی الماء السلی عالم القحط لیموت ثم جعل کل قتل تغریقاً. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تغریق در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) غرق کردن ، در آب فرو بردن .

معنی کلمه تغریق در فرهنگ فارسی

( مصدر ) غرق کردن در آب فرو بردن . جمع : تغریقات .

معنی کلمه تغریق در ویکی واژه

غرق کردن، در آب فرو بردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تغریق

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً، ای انّ فیما فعل اللَّه بموسی و قومه و انجائه ایّاهم من فرعون و قومه و فی انفراق البحر لهم و امساک اجزاء الماء فی الهواء و تغریق فرعون و قومه لَآیَةً بینة علی توحید اللَّه و قدرته علی ما یشاء. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ، ای الناس مع هذا البرهان الظاهر و السلطان القاهر و الامر المعجز ما آمن اکثرهم.
لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً ای السّفینة الجاریة فانّها بقیت الواحها دهرا و قیل: لنجعل ما اتّخذ علی مثالها فانّ سفن الدّنیا تذکّر سفینة نوح و کانت اوّلها، و قیل: لنجعل هذه الفعلة و هی اغراق قوم نوح لکم تذکرة و وجه کونها تذکرة ان نجاة من فیها و تغریق من سواهم، تقتضی انّه من مدبر ابدع امرا لم تجربه العادة.