تعاویذ

معنی کلمه تعاویذ در لغت نامه دهخدا

تعاویذ. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تعویذ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعاویذ در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تعویذ.

معنی کلمه تعاویذ در فرهنگ عمید

= تعویذ

معنی کلمه تعاویذ در ویکی واژه

جِ تعویذ.

جملاتی از کاربرد کلمه تعاویذ

محمد بن بختیار بغدادی همچنین مشهور به اَبْلَه‌ِ بَغْدادی (د ۵۷۹ق‌/۱۱۸۳م‌) از شاعران دورهٔ پایانی عباسی. معاصر با ابن التعاویذی به المولَّد نیز شهرت داشت، یعنی کسی که از سوی مادری یا پدری عرب نباشد. عمادالدین کاتب با وی هم عصر بوده و حتی چندین بار با او ملاقات کرده‌است. از این‌رو زندگی‌نامه‌ای که وی از ابله به دست داده است، مهم‌ترین منبع شرح احوال اوست. عمادالدین او را «جوانی ظریف، به جامة سپاهیان» توصیف می‌کند.
در آثار ابن ربن دعا، سحر و جادو، ستاره‌شناسی و اعتقاد به پدیده‌های مختلف نیز پیدا می‌شود. او تحت تأثیر باورها و روش‌های درمانی عامیانه نیز قرار داشت. وی علاوه بر مطالب علمی، به تأثیر اجرام آسمانی و ستارگان، کانی‌ها و گیاهان و جانداران در ایجاد یا درمان امراض اشاره کرده‌است؛ حتی بعضاً روش‌های جادویی (نظیر طلسمات و تعاویذ) را هم در کنار روش‌های علمی برای درمان بیماری‌ها تجویز کرده‌است. ابن ربن همچنین راجع‌به کاربرد گیاهان و اجزای بدن حیوانات در طب نیز نوشته‌است؛ حتی بعضاً توضیحاتی در مورد کاربرد اینها ارائه داده که به علم طب مربوط نیست.