تعاطف

معنی کلمه تعاطف در لغت نامه دهخدا

تعاطف. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) بر یکدیگر مهربانی کردن. ( زوزنی ) ( از دهار ). بر همدیگر مهربانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || سر جنبانیدن در رفتار و نرم رفتن و خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعاطف در فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با یکدیگر مهربانی کردن .

معنی کلمه تعاطف در فرهنگ عمید

با یکدیگر مهربان شدن، با هم مهربانی کردن.

معنی کلمه تعاطف در فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) باهم مهربانی کردن بیکدیگر مهربان گردیدن . ۲ -( اسم ) مهربانی . جمع : تعاطفات .

معنی کلمه تعاطف در ویکی واژه

با یکدیگر مهربانی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعاطف

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‌ بما که آمدید تنها و یگانه آمدید کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ و چنان که شما را اوّل آفریدیم چنان آمدید وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ و به پس باز گذاشتید آنچه شما را داده بودیم از خول و خدم و حشم وَ ما نَری‌ مَعَکُمْ و نمی‌بینیم با شما شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ آن شفیعان که می گفتید بدروغ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ که ایشان در شما بخداوندی انبازان‌اند لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ آن تواصل و تعاطف پیوند و مهر که میان شما بود ببرید و پاره گشت وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (۹۴) آنچه میگفتید بدروغ که درین روز شما را فریادرس‌اند و یار.
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ» اختلفوا فی هذه النفخة، فقال ابن عباس: هی النفخة الاولی، نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ» ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری‌ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ، و قال ابن مسعود: هی النفخة الثانیة، قال یؤخذ بید العبد او الامة یوم القیامة فینصب علی رؤس الاوّلین و الآخرین ثم ینادی مناد هذا فلان بن فلان فمن کان له قبله حق فلیأت الی حقه فیفرح المرء ان یکون له الحقّ علی والده او ولده او زوجته او اخیه فیأخذه منه، ثمّ قرأ ابن مسعود «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ». گفته‌اند اینجا اضمارست یعنی لا انساب بینهم تنفع. میان ایشان هیچ نسب نماند که بکار آید ایشان را و سود دارد، و بر وفق این معنی روایت کردند از حسن قال: اما و اللَّه انّ انسابهم لقائمة بینهم، بدلیل قوله: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ» و لکن لا ینتفعون بها و لا یتعاطفون، و هو المقصود بالنسب فاذا ذهب ذلک صار کان الانساب قد ذهبت، و کذلک معنی‌ قوله صلّی اللَّه علیه و سلّم: «کل سبب و نسب ینقطع الّا سببی و نسبی»
و اللَّه خود را در قرآن به پنج نام از رحمت باز خواند رحمن، و رحیم، و خیر الراحمین، و ارحم الراحمین، و ذو الرحمة رحمن فراخ بخشایش است، و رحیم فراخ بخشاینده و ذو الرحمة با بخشودن، خیر الراحمین بهترین بخشایندگان، ارحم الراحمین بخشاینده‌تر بخشایندگان، هر پنج نام خداوند ماست و بآن صفت اوست نه صفت بروتنگ، نه رحمت از کس دریغ. میگوید جلّ جلاله «رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ» و در ثنای فریشتگان است: «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» و چون صفت عذاب کرد گفت «عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ» عذاب خود باو رسانم که خود خواهم «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ» و رحمت من خود بهر چیز رسیده است. و تفسیر این آیت در حدیث سلمان فارسی و ابو هریره دوسی است در صحیح مسلم‌ قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «ان للَّه عزّ و جل مائة رحمة و أنّه انزل منها واحدة الی الأرض فقسّمها بین خلقه فبها یتعاطفون و بها یتراحمون، و أخر تسعا و تسعین لنفسه. و ان اللَّه قابض هذه الی تلک فیکملها مائة یرحم بها عباده یوم القیامة.»
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ. قال ابن عباس: شهد له بالرسالة ثم قال مبتدئا: وَ الَّذِینَ مَعَهُ من المؤمنین یعنی الصحابة أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ، غلاظ علیهم کالاسد علی فریسته لا تأخذهم فیهم رأفة، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ، متعاطفون متوادّون بعضهم لبعض کالوالد مع الولد کما قال: أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ. تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً، اخبر عن کثرة صلوتهم و مداومتهم علیها، یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً، ان یتقبل اعمالهم التی أتوا بها علی قدر امکانهم. و قیل یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ، ان یدخلهم الجنة، وَ رِضْواناً، ان یرضی عنهم سِیماهُمْ، ای علامتهم، فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ، اختلفوا فی هذا السیماء فقال قوم هو نور و بیاض فی وجوههم یوم القیمة یعرفون به انهم سجدوا فی الدنیا و هو روایة عطیة العوفی عن ابن عباس و قال الربیع بن انس: استنارت وجوههم من کثرة ما صلّوا و قال شهر بن حوشب: تکون مواضع السجود من وجوههم کالقمر لیلة البدر و قال الثوری: یصلون باللیل فاذا اصبحوا رای ذلک فی وجوههم. بیانه قوله من کثر صلوته باللیل حسن وجهه بالنهار.