تعاریض

معنی کلمه تعاریض در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - سخن را روشن نگفتن . ۲ - به کنایه سخن گفتن .

معنی کلمه تعاریض در ویکی واژه

سخن را روشن نگفتن.
به کنایه سخن گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعاریض

صدق اول در زبان است که هیچ دروغ نگوید، نه در خبر که از گذشته دهد و از حال خویش، نه در وعده که دهد در مستقبل، که پیش از این گفته ایم که دل از زبان صفت گیرد. از سخن کژ گفتن کژ گردد و از راست راست گردد و کمال این صدق به دو چیز است: یکی آن که به تعاریض نیز نگوید چنان که راست گوید و کسی چیز دیگر فهم کند. ولکن جایی بود که راست گفتن مصلحت نباشد، چنان که در حرب و میان دو زن و در صلح دادن مردمان در دروغ رخصت است، لکن کمال آن است که در چنین جای تا تواند تعریض کند و صریح دروغ نگوید. پس اگر گوید چون صادق بود و قصد و نیت برای خدای تعالی بود و برای مصلحت گوید از درجه صدق نیفتد.
و کلّما اتملّکه فی وقت تلفظی بهذه الیمین او اتملّکه بقیّة عمری من مال عین او ورق او جوهر او ابنیة او ثیاب او فرش او عرض او عقار او ضیاع او سائمة او زرع او ضرع او غیر ذلک من صنوف الاملاک المعتادة مما یجّل قدره او یقّل خطبه صدقة علی المساکین فی وجوه سبیل اللّه ربّ العالمین محرّم علیّ ان یرجع ذلک او شی‌ء منه الی مالی و ملکی بحیلة من الحیل او وجه من الوجوه او سبب من الاسباب او تعریض من تعاریض الایمان و کلّ مملوک اتملّک من ذکر او انثی فی وقت تلفّظی بهذه الیمین او اتملّکه بقیة عمری احرار لوجه اللّه لا یرجع شی‌ء من ولائهم و کلّ‌ کراع املکه من دابّة او بغل او حمار او جمل او اتملّکه بقیة عمری طالق فی سبیل اللّه و کلّ زوج تزوّجتها او اتزوّجها بقیة عمری طالق طالق (طالق) طلاقا بائنا لارجعة [فیه‌] و لا تعمیة بمذهب من المذاهب الّتی یستعمل فیه الرّخص فی مثل هذه الحال. *