تظلیل

معنی کلمه تظلیل در لغت نامه دهخدا

تظلیل. [ ت َ ] ( ع مص ) سایه وان کردن و در سایه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). سایبان کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سایه انداختن و سایه داری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پوشاندن و در سایه افکندن. ( از اقرب الموارد ). || ترسانیدن به تازیانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تظلیل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) سایه افکندن ، سایبان درست کردن .

معنی کلمه تظلیل در فرهنگ فارسی

( مصدر )۱-سایه افکندندر سایه قرار دادن. ۲ - سایبان ساختن .

معنی کلمه تظلیل در ویکی واژه

سایه افکندن، سایبان درست کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تظلیل

و عن ابی سعید الخدری، عن النبی (ص) قال: «کان بنو اسرائیل اذا کان لاحدهم خادم و امرأة و دابة یکتب ملکا»، و قال ابن عباس و مجاهد و الحسن: من کان له بیت و امرأة و خادم فهو ملک. ضحاک گفت: بنی اسرائیل را ملوک از آن گفت که خانهای فراخ داشتند، و آب روان در آن، قال: و من کان مسکنه واسعا، و فیه ماء جار فهو ملک. قتاده گفت: ملک ایشان آن بود که خدم و حشم ساختند، و از فرزندان آدم اول کسی که حشم ساخت ایشان بودند. وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً یعنی و جعل فیکم ملوکا، وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ من فلق البحر و المنّ و السّلوی و تظلیل الغمام و غیر ذلک.