تضییق

معنی کلمه تضییق در لغت نامه دهخدا

تضییق. [ ت َض ْ ] ( ع مص ) تنگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضدتوسیع. ( اقرب الموارد ). || کار تنگ فراگرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). کار تنگ گرفتن. ( از زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تنگ گرفتن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تضییق در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) تنگ کردن ، تنگ گرفتن .

معنی کلمه تضییق در فرهنگ عمید

۱. تنگ کردن.
۲. سخت گرفتن به کسی، در تنگنا قرار دادن.

معنی کلمه تضییق در فرهنگ فارسی

تنگ گرفتن، سختی کردن، درتنگناقراردادن
۱ - ( مصدر ) تنگ کردن تنگ گرفتن در مضیقه افکندن در تنگی انداختن . ۲ - تنگ گیری . جمع : تضییقات .

معنی کلمه تضییق در ویکی واژه

تنگ کردن، تنگ گرفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تضییق

اما وی تنها مرجع مقیم قم نیست که قائل به جواز قمه زنی است. مراجع ولایتی دیگری هم در قم هستند که هیچ‌کدام مورد تضییقات حکومتی نیستند و شیعه انگلیسی هم نامیده نشده‌اند! تفاوت بیت شیرازی با مراجع سنتی دیگر در دو امر است: یکی قدرت رسانه‌ای شیرازی‌ها و دیگری ابراز مخالفت علنی با جمهوری اسلامی. کانال‌های تلویزیونی متعددی که برخی از آن در میان بینندگان مذهبی پربیننده هستند حساسیت فراوان مقامات جمهوری اسلامی را برانگیخته است. اگرچه مراجع سنتی دل خوشی از جمهوری اسلامی ندارند و به ولایت فقیه هم باور ندارند اما برای حفظ کرسی تدریس و بساط مرجعیت خود دور مخالفت علنی با جمهوری اسلامی را خط کشیده‌اند. به همین دو دلیل جریان شیرازی‌ها فعلاً موی دماغ جمهوری اسلامی در شهرهای مذهبی محسوب می‌شود.
بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می کنم هر لحظه ممکن است که حق تعالی آرزویم را اجابت کند و اجازه ترک این جهنم فانی را عنایت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه
وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ بغیر تضییق و تقتیر. و شرح این در سوره البقره رفت.
طوارق زرننا و اللیل ساجی فما ابقین فی التضییق صدرا
در فضولی هر چه تضییقی کنی دَه حرفتی در دورویی هر چه تخفیفی کنی صد مرده‌ای
فرقه دیگر ز ارتجاع جهان را گاه به تضییق و گه به توسعه دارند
«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» الاحسن هو القیام بحفظ ماله و حسن النفقة علیه فی غیر تبذیر مترف او تضییق مجحف، و قیل «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» ای بما یحفظ اصوله و یثمر فروعه. و قیل هی التّجارة، «حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ» ثمانی عشرة سنة. و قیل الاحتلام مع ایناس الرّشد، «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ» یعنی اوامر اللَّه و نواهیه. و قیل هو العهد فی الوصیّة بمال الیتیم. و قیل کلّ عقد من متعاقدین، «إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا» ای مطلوبا. و قیل انّ ناقض العهد کان مسئولا عنه فحذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه.