تضرر

معنی کلمه تضرر در لغت نامه دهخدا

تضرر. [ ت َ ض َرْ رُ ] ( ع مص ) رنجور شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). || گزندیافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گزند و و آسیب یافتن. ( آنندراج ).

معنی کلمه تضرر در فرهنگ معین

(تَ ضَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) زیان دیدن .

معنی کلمه تضرر در فرهنگ عمید

۱. زیان بردن، ضرر کشیدن.
۲. گزند دیدن.

معنی کلمه تضرر در فرهنگ فارسی

زیان بردن، ضررکشیدن، گزنددیدن
( مصدر ) ۱ - زیان دیدن زیان بردن ضرر کشیدن خسران بردن . ۲ - گزند دیدن .

معنی کلمه تضرر در ویکی واژه

زیان دیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تضرر

باشگاه نساجی مازندران در ۹ هفته گذشته از لیگ هجدهم و به گواه کارشناسان از ناحیه داوری متضرر شده است. هواداران تیم نساجی تا دوشنبه شب چشم انتظار ماندند بلکه نود پخش شده و از مظلومیت نساجی رونمایی شود، البته نساجی قضاوت در خصوص داوری‌های اشتباه و ناعادلانه را به افکار عمومی سپرده است. تقاضای میلیون‌ها فوتبال‌دوست ایرانی از مدیران سیما این است که به خاطر عدل، عدالت و جلوگیری از ناپاکی‌ها برنامه نود پخش شود.
فرمان بازگشت به روح رمیده رفت پروانهٔ بقا به تن محتضررسید
یکی از اثرات ابر تورم‌ها که عواقب جدی به دنبال دارد، تخصیص دوباره ثروت است. ابرتورم‌ها ثروت را از مردم عادی که پول نگهداری می‌کنند به دولت که به چاپ پول می‌پردازد، انتقال می‌دهند. ابر تورم‌ها همچنان باعث می‌شوند در صورتی که قرارداد اعطای وام پیش از بدتر شدن تورم امضا شده باشد، وام گیرنده‌ها به بهای ضرر وام دهند ه‌ها سود ببرند. همچنین بنگاه‌هایی که ذخایری از مواد خام و کالاهای تولید شده را نگهداری می‌کنند به قیمت متضرر شدن عموم مردم منتفع می‌شوند. در آلمان مستاجرها به بهای ضرر صاحبان املاک سود بردند، زیرا سرعت رشد سقف اجاره‌ها معادل سرعت افزایش سطح عمومی قیمت‌ها نبود.
ابرتورم‌ها به دلیل رشد بسیار سریع عرضه «اسکناس» به وجود می‌آیند. این تورم‌های شدید زمانی اتفاق می‌افتند که مراجع پولی و مالی یک کشور برای پرداخت هزینه‌های بالای دولت، دائماً مقادیر عمده‌ای پول منتشر کند. تورم در عمل شکلی از مالیات است که در آن دولت به بهای متضرر شدن افرادی که پول را نزد خود نگه می‌دارند سود می‌کند (زیرا باعث می‌شود ارزش این پول کاهش یابد). می‌توان ابرتورم‌ها را طرح‌های مالیاتی بسیار بزرگ دانست. در خلال ابرتورم آلمان، تعداد واحد پول در جریان در این کشور با ضریب ۳۲/۷ × ۱۰۹ افزایش یافت. این افزایش در عرضه پول در مجارستان معادل ۱۹/۱ × ۱۰۲۵ بود. این ارقام از رشد تجربه شده در قیمت‌ها کمتر هستند. اما این که افزایش قیمت‌ها سریع تر از عرضه پول باشد چه معنایی دارد؟
بنافع منتفع را دان مقابل متضرر باسم ضار قابل
اثرات ناشی از آلودگی صوتی یا نویز شامل اثر بر روی رفتارها و سلامت است، صداهای ناخواسته می‌تواند سلامت فیزیولوژیکی را متضرر کند. بیماری‌های مرتبط با آلودگی صوتی زیاد هستند مثل: سطح استرس، عدم خوابیدن، وزوز گوش، فشار خون بالا، مرض قلبی عروقی، درد زانو، فشار روانی، فشاری شدن مزمن، فشار خوردن بیش از حد، فشار وارد بر سطح مقطع و بقیه ضررها باشند.
منقول است که «چون زلیخا ایمان آورد و یوسف او را به نکاح درآورد از یوسف کناره گرفت و به عبادت الهی مشغول شد و چون روزی یوسف او را به خلوت دعوت کردی او وعده شب دادی و چون شب درآمد به روز تأخیر افکندی یوسف با او به عتاب آمد و گفت: چه شد آن دوستیها و شوق و محبت تو؟ زلیخا گفت: ای پیغمبر خدا من تو را وقتی دوست داشتم که خدای تو را نشناخته بودم، اما چون او را شناختم همه محبتها را از دل خود بیرون کردم و دیگری را بر او اختیار نمی کنم» و حق آن است که مرتکب بعضی از معاصی شدن با اصل محبت خدا منافاتی ندارد، گویا با کمال محبت منافی باشد، چنانچه مریض غذایی که از برای او ضرر دارد می خورد و از آن متضرر می شود، با وجود آنکه خود را دوست دارد و صحت خود را می خواهد و سبب این، غلبه خواهش نفس است بر محبت و ضعف محبت در جنب آن.
و بدان که اعتدال در چیز خوردن، آن است که این قدر چیزی بخورد که ثقل معده و الم گرسنگی هیچ یک را نفهمد بلکه از یاد شکم بیرون رود و از آن متأثر نگردد، زیرا که مقصود از خوردن، زنده بودن و قوت عبادت است و ثقل طعام آدمی را کسل، و از عبادت مانع می شود و الم گرسنگی نیز دل را مشغول می کند و از کار باز می دارد پس سزاوار آن است که چنان چیزی خورد که اثری از اکل در او نباشد تا شبیه به ملائکه گردد، که ایشان نه از ثقل معده متأثر، و نه از گرسنگی متضرر می گردند و از این جهت خدای تعالی فرمود: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» یعنی «بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید» و این نسبت به اشخاص و احوال و غذا مختلف می گردد و معیار آن است که تا بسیار رغبت نداشته باشد نخورد، و هنوز رغبت او باقی باشد دست بکشد و باید که غرض او از چیز خوردن، لذت یافتن نباشد، بلکه قوت یافتن از برای عبادت معبود مقصود او باشد و در صدد تحصیل غذاهای گوناگون نباشد، بلکه اقتصار کند به نان خالی، گاهی از گندمی و گاهی از جو و اگر به نان، خورش ضمیمه نماید به یکی اکتفا کند و بر گوشت خوردن مداومت نکند، و بالمره هم آن را ترک نکند