تصافح

معنی کلمه تصافح در لغت نامه دهخدا

تصافح. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را دست گرفتن. ( زوزنی ). همدیگر دست گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).دست یکدیگر گرفتن و این قائم مقام معانقه است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گرفتن هر یک دست یار خود را و گذاشتن کف دست خود بر کف دست دیگری چنانکه در ملاقات وتسلیم عمل کنند. ( از قطر المحیط ). || بهم آمدن بعض مژگان بر بعضی دیگر. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تصافح در فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست دادن ، دست هم رابه هنگام دیدار فشردن .

معنی کلمه تصافح در فرهنگ عمید

مصافحه کردن، با هم دست دادن، دست یکدیگر را فشردن در موقع ملاقات.

معنی کلمه تصافح در ویکی واژه

دست دادن، دست هم رابه هنگام دیدار فشردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تصافح

و لا اصافح انسی بعد فرقتکم حتّی تصافح کفّ اللامس القمرا
می کند آنکه تصافح بی حجیب با دو دست خود حبیبی یا حبیب
همچنانک امتزاج ظاهرست اندر رکوع وز تصافح وز عناق و قبله و مدح و دعا