تشتت

معنی کلمه تشتت در لغت نامه دهخدا

تشتت. [ ت َ ش َت ْ ت ُ ]( ع مص ) پراکنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پراکنده شدن و پریشانی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تفرق. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( المنجد ). انتشار. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه تشتت در فرهنگ معین

(تَ شَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پراکنده ساختن .

معنی کلمه تشتت در فرهنگ عمید

۱. پراکنده شدن.
۲. پراکندگی، پریشانی.

معنی کلمه تشتت در فرهنگ فارسی

پراکنده شدن، پراکندگی، پریشانی
۱ - ( مصدر ) پراکنده شدن . ۲ - ( اسم ) پراکندگی . جمع : تشتتات .

معنی کلمه تشتت در ویکی واژه

پراکنده ساختن.

جملاتی از کاربرد کلمه تشتت

“ما معتقد هستیم همه مردم ایران باید برای رسیده به هدفهای ملی که سعادت و آسایش فرد فرد ما را تأمین خواهد کرد متحد باشند و در یک جهت حرکت کنند، همه کوششها باید در راه پیشرفت کشور باشد. نه خنثی کردن تلاشهای یکدیگر. در نظام چند حزبی امکان تفرقه و تشتت بسیار است. هر گروه که در حزبی هستند با دیگران بر سر کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت ستیز و دعوا دارند. هر گروه می‌خواهد حرفهای خودش را به کرسی بنشاند و در نتیجه اختلافات به وجود می‌آید. در حالی که در حزب رستاخیز از جنگ گروهی خبری نیست“
بمعنی اتحاد کثرت آمد تشتت را باو جمعیت آمد
همومت گشت یکجا هم واحد تشتت رفت و تفریق و زواید
دبیرکلی حزب جدید در ابتدا به عهده امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت و رئیس حزب ایران نوین نهاده شد و البته قصد شاه این بود که فعالیتهای سیاسی نخست وزیرش را نیز تحت اختیار خود بگیرد. بعدها رهبری این حزب به عهده جمشید آموزگار گذارده شد و اندکی بعد به نخست‌وزیری برگزیده شد. اما عملکرد جمشید آموزگار در حزب که به ایجاد جناح پیشرو انجامید خود از موانع ضعف حزب گشت و به جای آنکه حزب باعث اتحاد و یکرنگی و ثبات در جامعه گردد، خود از عوامل اصلی تشتت آرا و ایجاد اختلاف بین رجال دولتی و دولتمردان سیاسی گشت. در این بین درگیری جناحهای پیشرو، سازنده و لیبرال بر شدت این جریان افزود.
باب در یکی از ابواب کتاب بیان می‌گوید که پیروان شریعت بیان باید به جز کتاب بیان و آیات باب، از قرائت سایر کتب خودداری کنند و تمام کتاب‌ها را محو نمایند. در کتاب بیان فارسی البته ذکر کرده‌اند که مقصود از محو کتاب‌ها چه نوع کتاب‌هایی است. مقصودشان از محو کتاب را کتاب‌هایی ذکر می‌کنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشته‌اند؛ مثلاً کتاب‌هایی که متکلمان اسلام در مسائل علم نوشته‌اند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمی‌خورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشته‌اند، به درد کسی نمی‌خورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد می‌کنند.
مقصودشان از محو کتاب را کتابهائی ذکر می‌کنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشته‌اند. مثلاً کتابهائی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشته‌اند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمی‌خورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشته‌اند، به درد کسی نمی‌خورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد می‌کنند.