تسبیع

معنی کلمه تسبیع در لغت نامه دهخدا

تسبیع. [ ت َ ] ( ع مص ) هفت عدد کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).هفت تایی کردن چیزی را. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بر هفت رکن ساختن چیزی را. || شستن آوند را هفت بار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || وظیفه کردن قرائت قرآن را در هفت شب. || اقامت نمودن نزد زن خود هفت شب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج )( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || هفتاد کامل کردن درمهای خود را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فاذا اردت سبعین قلت کمله سبعین او یقال سبع دراهمه ، ای کملها سبعین ( مولدة ) ( متن اللغة ). || هفتصد کس شدن قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): سَبَعَ القوم ؛ تُمّوا سبعمائة رجل. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || در هفت ماه زاییدن زن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سبع اﷲ لک ، خدای اجر دهد ترا هفت مرتبه و یا هفت ضعف دهد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سبعاﷲ لک ، اعطاک اجرک سبع مرات او سبعة اضعاف و فی اللسان : «سبَّع اﷲ لک رزقک سبعة اولاد و هو علی الدعاء». ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ).

معنی کلمه تسبیع در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) به هفت بخش در آوردن چیزی را، بر هفت رکن تقسیم کردن ، هفت جزء کردن چیزی را.

معنی کلمه تسبیع در فرهنگ عمید

۱. هفت تایی کردن.
۲. هفت بخش کردن، هفت رکن ساختن، هفت جزء کردن چیزی.

معنی کلمه تسبیع در فرهنگ فارسی

( مصدر ) به هفت بخش در آوردن چیزی را بر هفت رکن تقسیم کردن هفت جزئ کردن چیزی را.

معنی کلمه تسبیع در ویکی واژه

به هفت بخش در آوردن چیزی را، بر هفت رکن تقسیم کردن، هفت جزء کردن چیزی را.

جملاتی از کاربرد کلمه تسبیع

گه به تسبیع هوا و گه به تسبیع خیال گه به تسبیع کلام و گه به تسبیع لقا