تسبیحات. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تسبیح. اذکار و اوراد. ( ناظم الاطباء ) : صبر کردن جان تسبیحات تست صبر کن کان است تسبیح درست.مولوی.رجوع به تسبیح شود.
معنی کلمه تسبیحات در فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تسبیح . ، ~اربعه عبارت سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و اللهاکبر که در رکعت های سوم و چهارم نماز معمولاً سه مرتبه قبل از رکوع خوانده می شود.
معنی کلمه تسبیحات در فرهنگ فارسی
( مصدر اسم ) جمع تسبیح .
معنی کلمه تسبیحات در ویکی واژه
جِ تسبیح. ؛ ~اربعه عبارت سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و اللهاکبر که در رکعتهای سوم و چهارم نماز معمولاً سه مرتبه قبل از رکوع خوانده میشود.
جملاتی از کاربرد کلمه تسبیحات
صبر کردن جان تسبیحات تست صبر کن کانست تسبیح درست
نامه مرسله هنگامی خوش کرب سوز و طرب ساز افتاد، سپاس صحت را چهرسای آستان نیاز آمدم، قاصد ره نورد است، شرح حالی لازم افتاد، بیستم صفر است، در دارالملک ری با سلامت سخت پی راهی می سپرم وتجدید وصول نامه مخدوم را روزی می شمرم. سبحان الله زهی شگفت که اوضاع عالم اغلب متبدل آمدف اگر همه تصریفات فلک بود و تسبیحات ملک، الا دو چیز بر احوال اول است و در تنگنای نقصان و فتور معطل، ربط من و خط تو که یک جو آیات ترقی و آثار تفاوت ندارد، حیف نیست آسوده خاطر در سواد اعظم با ظهور قابلیت و امکان اکتساب همچنان خطت چنگ کلاغ باشد و نقش چنگل زاغ. من هم این اوقات اغلب در خدمت فلان جهد اندیش مشق تحریرم، اگر دقت کنی از همین نگارش توفیر پیداست تاخیر مکن و تقصیر جایز مدار، که عنقریب اوقات فراغ سپری و جز باد حسرت هیچت در چنگ نخواهد بود. شب عید است و بستگان تو بی دربایست نوروزی همه چشم امید، به قدر ضرورت کفش و غیره خریداری و زود به نشان فرست. که این سال نو از غم های کهنه آزاد آیند.
اسم شریف آن جناب یحیی و مکنی است به ابوالفتح و به شیخ اشراق مشهور است. گویند خواهرزادهٔ جناب شیخ شهاب سهروردی است. در هر حال از اکابر مشایخ و از حکمای راسخ بوده. تألیفات بدیعه فرموده. رسالهٔ حکمت اشراق و متن هیاکل بر فضیلت وی شاهدی است عادل. در علوم عربیه نیز طاق و در حکمت و احادیث و ریاضی مشهور آفاق. در سنهٔ پانصد و هشتاد و هفت در حلب به درجهٔ شهادت رسید. مدت عمرش هشتاد و هشت سال. نیز گفتهاند تصانیفش بسیار است و از آن جمله است مطارحات، تلویحات، حکمت اشراق، لمحات، الواح عمادیه، هیاکل نوریه، مقاومات، رمزالوحی، مبدء و معاد فارسی، بستان القلوب، طوارق الانوار، نفحات فی الاصول الکلیه، در تصوف. بارقات الالهیه، نغمات السّماویه، لوامع الانوار، رقیم القدسی، اعتقاد الحکماء، کتاب البصر، رسالة العشق، رسالة المعراج، رسالهٔ درجات، رسالهٔ آواز پر جبرئیل، رسالهٔ صفیر سیمرغ، دعوات الکواکب و تسبیحات هیاکل فارسیه، شرح اشارات، رسالهٔ یزدان شناخت، رساله در سیمیا. گاهی عربیّاً و فارسیاً شعر میفرموده. از اوست:
ذکر و تسبیحات اجزای نهان غلغلی افکند اندر آسمان
الکافر بأکل فی سبعة امعاء و ذلک الجحش الذی اختاره الفرّاش الجاهل یأکل فی سبعین معاءً و لو اکل فی معا واحد لکان آکلا فی سبعین معاء لانّ کل شییء من. المبغوض مبغوض کما ان کل شیء من المحبوب محبوب و لو کان الفرّاش هنهنا لدخلت علیه و نصحته و لااخرج من عنده حتی یطرده و یبعده لانه مفسد لدینه و قلبه و روحه و عقله و یالیت کان یحمله علی الفسادات غیر هذا مثل شرب الخمر و القیان کان یصلح ذلک اذا اتّصلت بعنایات صاحب العنایة لکنّه ملأ البیت من السجادات لیت یلّف فیها و یحرق حتّی یتخلّص الفرّاش منه و من شرّه لانّه یفسد اعتقاده عن صاحب العنایة و یهمزه قدّامه و هو یسکت و یهلک نفسه و قد اصطاده بالتسبیحات و الاوراد و المصلّیات لعل یوما یفتح الله عین الفرّاش و یری ماخسره و بعده عن رحمة صاحب العنایة فیضرب عنقه بیده و یقول اهلکتنی حتّی اجتمع علی اوزاری و صور افعالی کما رأوا فی المکاشفات قبایح اعمالی و العقاید الفاسدة الطاغیة خلف ظهری فی زاویة البیت مجموعة و انا اکتمها من صاحب العنایة بنفسی و اجعلها خلف ظهری و هو یطلّع علی ما اخفیه عنه و یقول ایش تخفی فوالّذی نفسی بیده لودعوت تلک الصور الخبیثة یتقدموا الی واحد واحد رأی العین و یکشف نفسها و یخبر عن حالها و عمایکتم فیها خلّص الله المظلومین من مثل هولاء القاطعین الصّادّین عن سبیل اللّه بطریق التعبّد الملوک یلعبون بالصولجان فی المیدان لیری اهل المدینة الذین هم لایقدرون ان یحضروا الملحمة و القتال تمثالا لمبارزة المبارزین و قطع رؤس الاعداء و دحرجتها تدحرج الاکرة فی المیدان و طرادهم و کرّهم و فرّهم فهذااللعب فی المیدان کالاسطرلاب للجدّ الذی هو فی القتال و کذلک الصلوة و السماع لاهل اللهّ اراءة للناظرین ما یفعلون فی السّر من موافقة لاوامراللهّ و نواهیه المختصّة بهم و المغنی فی السّماع کالامام فی الصّلوة و القوم یتعبونه ان غنّی ثقیلا رقصوا ثقیلا و ان غنّی خفیفا رقصوا خفیفا تمثالا لمتابعتهم فی الباطن لمنادی الامر و النّهی.
در حدیث صحیح است که درویشان صحابه بخدمت خواجه علیهالسلام آمدند و گفتند: «یا رسولالله ذهب اهل الدثور و الاهوال بالفوز التام و النعیم فیالدنیا والاخره». یعنی این توانگران رستگاری و ثواب و نعیم دو جهانی بودند. گفت چگونه؟ گفتند ما نماز میکنیم و ایشان میکنند و ما روزه میداریم و ایشان میدارند ولیکن ایشان زکوه و صدقه میدهند و ما نمیتوانیم داد و حج و غزا و بنده آزاد میکنند و ما نمیتوانیم کرد. خواجه علیهالسلام فرمودشما را چیزی بیاموزم که چون آن بکنید شمارا بهتر باشد از انک جمله دنیا از ان شما باشد و در راه خدای صرف کنید و طاعت هیچکس بطاعت شما نرسد مگر طاعت آنکس که همین کند. گفتند بلی یا رسولالله. فرمود که بعد از هر نماز فریضه سی و سه بار بگویید سبحانالله سی و سهبار الحمدالله و سی و سه بار اللهاکبر و تمامی صدبار بگویید لااله الا الله. بعد از آن یکی صحابی از انصار بخواب دید که او را گفتند اگر بیست و پنج بار بگوید سبحانالله و بیست و پنج بار الحمدلله و بیست و پنج بار لااله الا الله و بیست و پنج بار الله اکبر بهتر باشد. انصاری بیامد و با خواجه علیهالسلام باز گفت. خواجه فرمود: «افعلو کماقال الانصاری». بعد ازان درویشان این ذکرها میگفتند بعد از هر نماز فریضه توانگران صحابه این خبر بشنیدند ایشان نیز همچنین میگفتند درویشان دیگر. بار ببخدمت خواجه آمدند گفتند: یا رسولالله توانگران آنچ ما میگوییم از تسبیحات ایشان نیز میگویند و آنچ ایشان میکنند از خیرات ما نمیتوانیم کرد خواجه علیهالسلام فرمود «ذلک فضلالله یوتیه من یشاء» . یعنی این فضلی است که خدای تعالی با ایشان کرده است که هم بنفس عبودیت میکنند و هم بمال.
فصل هشتم- شناختن معنی تسبیحات چهارگانه.
قوله تعالی: الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ... الآیة گفتهاند: هم چنان که اندام دشمن گواهی دهد بر دشمن بر کردههای بد اندام دوست هم گواهی دهد دوست را بر کردههای نیک در آثار آوردهاند که بنده مؤمن را خطاب آید که چه آوردی؟ بنده شرم دارد که گوید چندین نماز و چندین صدقات و خیرات. ربّ العزّة دست وی بسخن آرد تا گوید: چندین صدقه داد، پای وی گوید: چندین نماز کرد، انگشتان وی گواهی دهند بر تسبیحات و تهلیلات.