تسارع

معنی کلمه تسارع در لغت نامه دهخدا

تسارع. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) بهم ( با هم ) شتافتن. ( زوزنی ). شتافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیشی گرفتن و شتافتن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه تسارع در فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) شتافتن ، سرعت گرفتن .

معنی کلمه تسارع در فرهنگ عمید

۱. شتافتن.
۲. مبادرت کردن و پیشی گرفتن در کاری.

معنی کلمه تسارع در ویکی واژه

شتافتن، سرعت گرفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تسارع

قوله: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا یحثّ علی التسارع فی القتال، و یدعوا عن التباطؤ و یدلّ علی فضیلة الجهاد. صَفًّا ای.. مصطفّین، مصدر وقع موقع الحال. کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ المرصوص و المرصوف من البنیان: مالا خلل فیه و لا فرج. قیل: کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ، بنی بالرصاص لاصق بعضه الی بعض. و قیل: یرید استواء نیّاتهم فی حرب عدوّهم حتی یکون اجتماع کلمتهم کالبناء لا خلل فیه و لا فرجة و منه‌