تروق

معنی کلمه تروق در لغت نامه دهخدا

تروق. [ ت َ ] ( اِخ ) پشته ای است. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ). در کتب جغرافی عرب نام تروق یافت نشد. احتمال قوی می رود، دشت تروق همان موضع است که اکنون قریه طُرُق واقع است و آن قریه ای است معتبر، صاحب پانصد خانوار بر دو فرسنگی مشهدرضا علیه السلام و یکی از منازل راه تهران به مشهد است این نام را بصورت تروغ هم نوشته اند. عباس اقبال درباره اسم مذکور چنین توضیح داده اند. همان منزلی که امروزه مردم به املای طرق میگویند و می نویسند واقع درهفت کیلومتری جنوب شهر مشهد بر کنار جاده مشهد به نیشابور و راه عمومی مشهد بتهران ، جزء بلوک تبادگان و از قرای حومه مشهد. ( تعلیقات چهار مقاله نظامی چ معین ص 194 ):...پادشاه اسلام سنجربن ملکشاه... بحد طوس به دشت تروق بهار داد. و دو ماه آنجا مقام کرد. ( چهار مقاله نظامی عروضی ص 65 ). و رجوع به طرق شود.

معنی کلمه تروق در فرهنگ فارسی

پشته است ٠

جملاتی از کاربرد کلمه تروق

«زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» ای زینتها و بهجتها، شبّهها بزهرة الشّجرة لانّها تروق و لا تبقی.
درد مفاصل، محدودیت حرکت و کاهش انعطاف‌پذیری مفاصل، التهاب و تورم مفصل، معمولاً بدون گرما یا تب همراه درگیری مفاصل، نشت (افیوژن) مفصل و صدای ترق و تروق یا صدای ساییده شدن با حرکت مفصل مبتلا (گاهی). درد ممکن است در آغاز خفیف باشد، ولی می‌تواند به قدری شدید گردد که زندگی و خواب بیمار را دچار اختلال کند. درد مفاصل موجب عدم تحرک کافی بیمار می‌شود که این خود باعث لنگیدن، تحلیل رفتن و ضعیف شدن ماهیچه‌های پیرامون مفصل مبتلا و شل شدن رباط‌ها می‌گردد. تغییرات مفصلی دایمی هستند و بیماری ماهیت پیشرونده دارد.
عرایس غید فمن ناهد تروق و من کاعب معصر
در سنهٔ عشر و خمسمایة پادشاه اسلام سنجر بن ملکشاه اطال الله بقائه و ادام الی المعالی ارتقائه به حد طوس به دشت تروق بهار داد و دو ماه آنجا مقام کرد.
هاتوا من التبریز من صهبائهم من مازح متروق وشاح