ترضیه

معنی کلمه ترضیه در لغت نامه دهخدا

ترضیه. [ ت َ ی َ / ی ِ ] ( از ع ، مص ) خشنود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( مجمل اللغه ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خشنودی و طلب رضا و خشنودی و معذرت. ( از ناظم الاطباء ).
- ترضیه خاطر ؛ خشنودی خاطر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ترضیه در فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . ترضیة ] (مص م . ) راضی کردن .

معنی کلمه ترضیه در فرهنگ عمید

راضی کردن، خشنود کردن.

معنی کلمه ترضیه در فرهنگ فارسی

راضی کردن، خشنودکردن
( مصدر ) راضی کردن خشنود ساختن .
خشنود کردن خشنودی و طلب رضا و خشنودی و معذرت ترکیب : ترضیه خاطر خشنودی خاطر .

معنی کلمه ترضیه در ویکی واژه

ترضیة
راضی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه ترضیه

هنرم عیب ولی عیب هنر باشد اگر مورد ترضیه خاطر سلطان گردد
خُذِ الْعَفْوَ قیل هو العفو عن المذنب، ای اترک عقوبته. باین قول عفو عفو گنهکار است، فرا گذاشتن گناه از وی و عقوبت ناکردن، و این در ابتداء اسلام بود پس بآیت قتال منسوخ شد. و قیل: معناه خذ العفو من اموالهم. ای ما فضل من العیال، و طاب و سهل و أتوک به عفوا بغیر کلفة فخذه، و لا تسئلهم ما وراء ذلک. من قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ، و هو منسوخ بآیة الزّکاة. مجاهد گفت: خُذِ الْعَفْوَ ای ما عفا لک و ظهر و تیسّر من اخلاق الناس، و لا تستقص علیهم، و لا تبحث عنهم. میگوید: سرسری فراگیر کار مردمان، و آسان فرار و با ایشان، فرا گذار بر نهان ایشان، و مجوی پوشیده‌های ایشان. «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» ای بالمعروف. و المعروف و العارفة و العرف کل خصلة حمیدة ترضیها العقول، و تطمئنّ الیه النّفوس.