تذبذب

معنی کلمه تذبذب در لغت نامه دهخدا

تذبذب. [ ت َ ذَ ذُ ] ( ع مص ) جنبیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تحرک. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). جنبیدن چیزی که بهوا آویخته باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). جنبیدن و متحرک شدن. ( ناظم الاطباء ). || دودله شدن و متردد بودن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). متردد بودن میان دو کار. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تذبذب در فرهنگ معین

(تَ ذَ ذُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دو دل شدن ، مردد بودن .

معنی کلمه تذبذب در فرهنگ عمید

۱. دودله شدن، مردد بودن.
۲. دورو بودن.
۳. دودلی.
۴. دورویی.

معنی کلمه تذبذب در فرهنگ فارسی

دودله شدن، مرددبودن، دودل بودن، دورویی
۱- ( مصدر ) دو دل شدن مردد بودن ۲- ( اسم ) دو دلی دو روئی جمع : تذبذبات

معنی کلمه تذبذب در ویکی واژه

دو دل شدن، مردد بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه تذبذب

سخن دوآیینه (‌به دورویی و تذبذب‌) مگوی.
فشاع خبری فی البلاد و اختلجت عروق الفساد فی صدور اهل العناد فقام کل فقع بقاع بارزا الی بالحرب و النزاع و کل رمل بواد ثائرا علی نقع الجلاد و زاد الخصوم جراه و جوله و العداه عده وعده و عزالامر و عظم الخطب و طار الاخوان و تفرق الاعوان و تذبذب الشیطان بینی و بین السلطان فعدم العصام و قدم الخصام و نجم البلاء و هجم الاعداء و ضاقت علی الارض و السماء فوفقت فردا واحدا بلاعضد و ظهر تحت سیوف القهر و اسنه الدهر.