تخماق
معنی کلمه تخماق در فرهنگ معین
معنی کلمه تخماق در فرهنگ عمید
معنی کلمه تخماق در فرهنگ فارسی
( اسم ) افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرو رود و استوار باشد قطعه چوب سنگین دسته دار که با آن کلوخ یا چیز دیگر کوبند.
معنی کلمه تخماق در دانشنامه عمومی
تخماق (شهر). تخماق ( به قرقیزی: Tокмок، توقموق ) شهری در استان چوئی کشور قرقیزستان است که در سرشماری سال ۲۰۰۵ میلادی، ۵۲٬۸۹۲ نفر جمعیت داشته است.
معنی کلمه تخماق در ویکی واژه
افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرو رود و استوار باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه تخماق
اولین شهرکهای آلمانی در قرقیزستان در نزدیکی تراز قرار داشتند: نیکولایپول، کپنتال، گرادنتال، اورلوکا و دیمیترووسکویه. در اواخر دهه ۱۹۲۰، آنها به سمت جلگه چوی در مجاورت فرونز (بیشکک امروزی) مهاجرت کردند، و در آنجا به تأسیس تعدادی شهرک، از جمله برگ تال (رات فرانت)، فریدنفلد، و لوکزامبورگ پرداختند. باقی آنها در قند و تخماق زندگی میکردند. با این حال، در پی مهاجرت دهه ۱۹۹۰، روستاهای آلمانی تخلیه شدند و دیگر هیچ شهرک از آلمانیها در این کشور وجود ندارد.
مگر شلاق سازد گرم این تنهای بارد را مگر تخماق کوبد نرم این دلهای قاسی را
گه مخور هرگز این نخواهد شد ور کند شه طناب و تخماقم