تخضع

معنی کلمه تخضع در لغت نامه دهخدا

تخضع. [ ت َ خ َض ْ ض ُ ] ( ع مص ) فروتنی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ).فروتنی نمودن. ( زوزنی ). بر خود بستن فروتنی را. ( ناظم الاطباء ). به تکلف فروتنی نمودن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || زاری نمودن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تخضع در فرهنگ معین

(تَ خَ ضُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) فروتنی کردن .

معنی کلمه تخضع در فرهنگ عمید

۱. زاری کردن.
۲. اظهار فروتنی کردن.

معنی کلمه تخضع در ویکی واژه

فروتنی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخضع

و روا نیست هیچ مردی را جامه زنی را که داشته بود اندر پوشد به قصد شهوت یا دست فرا آن کند یا ببوید، یا شاسپرم یا سیب یا چیزی که بدان ملاطفت کنند فرا زنی دهد و فرا ستاند یا سخنی نرم و خوش گوید. و روا نیست زنی را که سخنی با مرد گوید الا درشت و به زجر، چنان که حق تعالی گوید، «ان اتیقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا»، زنان پیغمبر را همی گوید که به آواز خوش با مردان سخن مگویید. و از کوزه ای که زنان آب خورند نشاید به قصد از جای دهان ایشان آب خوردن و از باقی میوه که وی دندان فرو برده باشد خوردن.
کار نیکوان، تجبر و تکبر است و کار عاشقان تخضع و تذلل:
یفرون اشلاه بسمر عواسل لبریقها الارواح تخضع هامها