تخجیل

معنی کلمه تخجیل در لغت نامه دهخدا

تخجیل. [ ت َ ] ( ع مص ) خجل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خجل کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شرمنده ساختن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : در شریعت مروت و طریقت فتوت تخجیل را که ازین تعجیل رفت دافعی نخواهد بود. ( سندبادنامه ص 153 ).

معنی کلمه تخجیل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) شرمنده کردن .

معنی کلمه تخجیل در فرهنگ عمید

خجل کردن، شرمگین کردن، شرمنده ساختن.

معنی کلمه تخجیل در ویکی واژه

شرمنده کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخجیل

این جوری وخیم و ظلمی عظیم بود که برین حیوان رفت و ایمن نباید بود که به مکافات این کردار نامحمود بلایی بر من و فرزند من نازل گردد فرزند مرا از قصد دشمن حمایت کرد و از مکر معادی رعایت نمود پاداش افعال او به جفوت مقابله کردم در شریعت مروت و طریقت فتوت این تخجیل را که ازین تعجیل رفت دافعی نخواهد بود.
مجد دین سیّد اجل که دهد جود دست تو بحر را تخجیل
نبودش خط ولی زد خط تخجیل به کلک نسخ بر تورات و انجیل
از علو تو چرخ با تخجیل وز سخای تو بحر تا تشویر
از علو تو چرخ با تخجیل وز سخای تو بحر با تشویر