تحلق

معنی کلمه تحلق در لغت نامه دهخدا

تحلق. [ ت َ ح َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) حلقه بنشستن مردمان. ( تاج المصادر بیهقی ). حلقه حلقه شدن مردمان. ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || هاله نمودن ماه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هاله گرفتن اطراف ماه. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).

معنی کلمه تحلق در فرهنگ معین

(تَ حَ لُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) حلقه حلقه نشستن مردم ، گرد درگرفتن .

معنی کلمه تحلق در فرهنگ عمید

۱. حلقه حلقه نشستن گروهی از مردم، پره بستن.
۲. هاله بستن گرد ماه.

معنی کلمه تحلق در ویکی واژه

حلقه حلقه نشستن مردم، گرد درگرفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحلق

عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ ای حلقا حلقا و جماعة جماعة عن یمین النّبی (ص) و عن شماله. و عِزِینَ جمع عزة مثل کرة و کرین، و انّما انکر علیهم الاسراع الیه لانّهم اسرعوا الیه لطلب العیب به، و قیل: انّها نزلت فی نفر من الکفّار قبلت نفوسهم صدق النّبی و کانوا یسرعون نحوه و یقصدون مجلسه و یتحلقون حوالیه و لا یؤمنون به امّا حیاء عن الرّجوع عن دین آبائهم و امّا مساعدة لعشائرهم و کانوا یطمعون فی دخول الجنّة بالقدر الّذی کان منهم فانزل اللَّه تعالی: أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ. کَلَّا ای لا یدخلونها و قیل: کانوا یقولون لئن دخل هؤلاء الجنّة کما یقول محمد لندخلنّها قبلهم فنحن افضل منها حظّا منهم کما لنا الفضل علیهم فی الدّنیا، فنزلت هذه الآیة جوابا لهم.
فتحلقوا حول البشیر و اقبلوا سجدوا جمیعا للبشیر و زاروا
دلیل سیم نسرین است نسر طائر بسوی جنوب، و نسر واقع بسوی شمال، چون هر دو برابر یکدیگر رسند در میان آسمان، نسر واقع بر دست راست کنی و نسر طائر بر دست چپ، رویت بقبله باشد. سفیان ثوری گفت «اذا تحلّق النسران فبینهما قبلة» عبد اللَّه مبارک گفت قبله اهل خراسان میان دو نسر است یعنی بوقت تحلق، و تحلق آن وقت باشد که ستارگان عقرب نزدیک باشند که فرو شوند.