تحضیض

معنی کلمه تحضیض در لغت نامه دهخدا

تحضیض. [ ت َ ]( ع مص ) برافژولیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برافژولیدن یعنی بارغبت کردن. ( دهار ). برانگیختن کسی را بر جنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برانگیختن وبرغلانیدن. ( آنندراج ). || ( اصطلاح نحو ) در اصطلاح علم نحو، طلبیدن چیزیست به تحریک و طلب شدید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به حرف تحضیض شود.

معنی کلمه تحضیض در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) برانگیختن ، ترغیب کردن .

معنی کلمه تحضیض در فرهنگ عمید

برانگیختن.

معنی کلمه تحضیض در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بر انگیختن خواهان کردن .

معنی کلمه تحضیض در ویکی واژه

برانگیختن، ترغیب کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحضیض

«لَوْ ما تَأْتِینا» لو ما حثّ و تحضیض بمعنی هلا ای هلا اتیتنا، «بِالْمَلائِکَةِ» نراهم شاهدین لک علی صدق ما نقول، «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ» و گفته‌اند لو ما و لو لا یکسانست، امّا لولا بیش است در قرآن که عرب آن را بیش گویند معنی آنست که ای محمّد اگر راست می‌گویی که من پیغامبرم چرا با خود فریشتگان نیاوردی تا بصدق تو ایشان گواهی دادندی و ما ترا پس روی کردیمی؟
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ ای هلّا کان، و هو موضوع للتحضیض و یختص بالفعل أُولُوا بَقِیَّةٍ البقیّة الباقی من الشی‌ء ای من بقیت له بقیة من الرأی و العقل‌ و التمییز و البصیرة فیعرف الحقّ من الباطل و الصواب من الخطأ. و قیل: أُولُوا بَقِیَّةٍ اصحاب جماعة تبقی من نسلهم، و المعنی: لو کان منهم من هذه صفته لما نزل بهم العذاب إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ این استثناء منقطع است ای لکن قلیلا منهم انجیناهم لانهم کانوا بهذه الصفة. میگوید: هر قرنی از پیشینان و هر قومی که در میان ایشان زیرکان بودند که می‌باز زدند از فساد آن قوم را عذاب نکردیم و آن اندک قوم بودند چرا آن دیگران قومها که عذاب کردیم در میان ایشان هم زیرکان نبودند که ایشان را باز زدندی از فساد تا ما ایشان را عذاب نکردیمی وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ ای اتّبع الظلمة ما نعموا فیه من لذات الدنیا و آثروه و نسوا الآخرة.