تحصین
معنی کلمه تحصین در فرهنگ معین
معنی کلمه تحصین در فرهنگ عمید
۲. مکانی را استوار ساختن.
معنی کلمه تحصین در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تحصین در ویکی واژه
گرداگرد شهر یا قلعه را حصار کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه تحصین
ملک گفت ک از کیاست ودانش بومان شمتی بازگوی. گفت:در میان ایشان هیچ زیرکی ندیدم، مگر آنکه بکشتن من اشارت میکرد و ایشان رای او را ضعیف میپنداشتند، ونصایح او را بسمع قبول اصغا نفرمودند، و این قدر تامل نکردند که من در میان قوم خویش منزلت شریف داشتم و باندک خردی موسوم بودم،ناگاه مکری اندیشم و فرصت غدری یابم. نه بعقل خویش این بدانستند و نه از ناصحان قبول کردند، و نه اسرار خود از من بپوشیدند. و گویند «پادشاهان را در تحصین خزاین اسرار احتیاط هرچه تمامتر فرض است، خاصه از دوستان نومید و دشمنان هراسان. »
ملک گفت که از کیاست ودانش بومان شمتی بازگوی. گفت:در میان ایشان هیچ زیرکی ندیدم، مگر آنکه بکشتن من اشارت میکرد و ایشان رای او را ضعیف میپنداشتند، ونصایح او را بسمع قبول اصغا نفرمودند، و این قدر تامل نکردند که من در میان قوم خویش منزلت شریف داشتم و باندک خردی موسوم بودم،ناگاه مکری اندیشم و فرصت غدری یابم. نه بعقل خویش این بدانستند و نه از ناصحان قبول کردند، و نه اسرار خود از من بپوشیدند. و گویند «پادشاهان را در تحصین خزاین اسرار احتیاط هرچه تمامتر فرض است، خاصه از دوستان نومید و دشمنان هراسان. »
از کتاب تحصین و صفات العارفین: ابن مسعود گفت، رسول خدا که بروی و تبارش درود بادا فرمود: زمانی رسد که دین آدمی را در اختیارش ننهند مگر آن که چون روباه و بچگانش از کوهی به دیگر کوه و از لانه ای به دیگر لانه بگریزد.
و پوشیده نماند که مشاورت، برانداختن رایهاست، و رای راست به تکرار نظر و تحصین سر حاصل آید. و فاش گردانیدن اسرار از جهت پادشاهان ممکن باشد، یا از مشاوران، و رسولان، یا کسانی که دنبال خیانت دارند و گرد استراق سمع برآیند و آنچه به گوش ایشان رسد در افواه دهند، یآ طایفه ای که در مخارج رای و مواقع آثار تامل واجب بینند و آن را بر نظایر آن از ظواهر احوال باز اندازند و گمانهای خود را بر آن مقابله کنند. و هر سر که از این معانی مصون ماند روزگار را بر آن اطلاع صورت نبنندد و چرخ را در آن مداخلت دست ندهد. و کتمان اسرار دو فایده دارد: اگر اندیشه بنفاذ رسد ظفر بحاجت پیوندد، و اگر تقدیر مساعدت ننماید سلامت از عیب و منقصت.
حصن ولایت تو فرو بارد بر آسمان ترفع و تحصین را
«وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ» المراد باللبوس هاهنا الدرع، لانّها تلبس، و هو فی اللغة اسم لکلّ ما یلبس و یستعمل فی الاسلحة کلّها درعا کان او سیفا او رمحا، و هو بمعنی الملبوس، کالحلوب بمعنی المحلوب و الرکوب بمعنی المرکوب. قال قتادة: اوّل من صنع الدّرع داود و انّها کانت من قبل صفائح فهو اوّل من سردها و حلّقها فجمعت الخفّة و التحصین.